Archives    آرشیو

Archives آرشیو

This blog is the archive of my old blog - I am recently publishing articles in English translation
Archives    آرشیو

Archives آرشیو

This blog is the archive of my old blog - I am recently publishing articles in English translation

تجربه-عرف4

همانطوریکه در زمان حال تقریبا تمام انسانها کمابیش با حقوق بشریت

خود آشنا شده اند باز هم تفاوت های مهم و چشمگیری وجود دارد .

تفاوت ها از نظر منطقه جغرافیائی و قوانین کشوری که در آن زندگی

میکنند و یا رسوم و آداب قبیله ائی و یا در مورد حقوق انسان در مذاهب

گوناگون این حقوق در جهان تا کنون یکدست و هماهنگ نشده و مشکلات

زیادی باز هم از نظر هماهنگ کردن آئین قبائل وبینشهای مذهبی ونگرش

جها نی به حقوق بشرنسبت به یک فردوجود دارد.من باتوجه به محوریت مذهب

در بحث های گذشته و موضوعیت حقوق انسانها در نظام هستی مطلب

را ادامه میدهم.

در نظام هستی جفت شدن یک موجود نر و یک موجود ماده موجب تولید

مثل میشود وموجود زنده ائی بدنیا می آید . این قانون برای کلیه موجودات

به استثنا انسان یکسان انجام میشود.در مورد انسان قوانین زیادی بر این امر

نظارت دارند و جاری میشوند. علاوه بر قوانین ومقررات قبیله ائی و قومی

قوانین سخت گیرانه ائی در مذاهب (بخصوص ابراهیمی) وجود دارد که

بر ازدواج و تولید مثل جاری شده است.البته اجرای قوانین ازدواج هر چه

که میخواهد باشد بسیار ضروری و واجب است زیرا اگر بغیر از این باشد

 باعث اختلال وفرو پاشی جوامع و فساد خواهد شد

حالا انسانی تحت قوانین بالا بدنیا آمده است.این نوزاد به محض تولد بطور طبیعی

دارای حقوقی است وحیات او تابع قوانین هستی وبشری است و وظائف مشخصی

را به پدر ومادر و جامعه دیکته میکند

یکی از اموری که حق نوزاد انسان و وظیفه والدین و اجتماع است آموزش آن

کودک است. حق نوزاد است که در مورد حقوق خود و قوانین هستی(ساده)

و نحوه انتخاب مذهب طی دوران کودکی و نوجوانی و جوانی خود آگاه شده

و همچنین با وظائف خود در قبال جهان هستی و جامعه و مذهب  آشنا

گردد. در بیشتر جوامع  در مورد روابط انسانی (عام) ومحیط زیست و اهمیتش در خانواده ها آموزشی  وجود ندارد.همینطور در بیشتر کشورهای مثل ما پدر ومادر وحتی معلمان به حقوق و قوانین اولیه مربوط به خود و جامعه آگاهی ندارند پس چگونه میتوانند این وظیفه آموزش را قبال آن کودک انجام دهند؟همچنین بیشتر افراد کودک را فردی میدانند که در خانه آنها بوجود

آمده پس باید پیرو مذهب آنها بشود در حالیکه خودشان معمولا اطلاعات پایه ائی و ضروری از مذهبشان ندارند و آنرا از والدین خود بطور ارثی و طبق عادت بدست آورده اند  و حتی قبل از اینکه کودک چیزی در مورد دین و... بداند اورا

به داشتن مذهب و رفتار و گفتار براساس باورهای خود و رعایت رسوم و مذهب و آئین خود قرار میدهند وآنچه را که خود از مذهب درک کرده اند درست و نادرست در ذهن بچه فرو میکنند.(قمه زدن کودک توسط پدرش)و حتی با سخت گیریهایی مواظبت میکنند که بچه حتما رعایت بکند و بسیاری در میهمانی ها و جمع های دوستانه و فامیلی فرزند خود را تشویق به نمایش و یا باز گو کردن اطلاعات مذهبی شان میکنند و اخیرا در بسیاری از مهدهای کودک بصورت .....بچه ها را باشعارهای پادگانی تعلیم میدهند .کودک قبل از اینکه با موقعیت  ووظیفه خود نسبت به

جهان هستی آشنا شود مسلسل وار با یکسری مسائل و اموری روبرو میشود که از واقعیت

و درست و نادرست آن هیچگونه اطلاعی ندارد.و مهمتر قادر به دفاع از خود نیست و می پذیرد این کودک در بزرگسالی احتمالا با

چالشهایی مواجه خواهد شد که معمولا به، بی ایمانی و تزلزل حتمی در اندیشه دینی او منجر میشود.آموزشهای  دوران کودکی بشدت در ذهن او حک میشود و تا پایان عمراز او جدا نمی شودوبهمین دلایل نیرو هائی مثل داعش و طالبان و.... ایجاد شهر های شهید پرور شده بجای شهر های زندگی آفرین.وخداباوری و افتخار آفرین و در صورتیکه او متوجه شود که مذهب را اینچنین در او حک کرده اندو بنوعی

حق انسانی او را نادیده گرفته اندچه خواهد شد؟ در حالیکه اگر او را طبق قوانین هستی که حق انتخاب اورا محترم شمرده با مسائل آشنا میکردند ودر تمام زمینه ها بخصوص انتخاب مذهب به او آزادی میدادند که خودش مذهبش را انتخاب کند چه بسا وجودی مفیدتر و معتقد تر به مذهبش میشد و جوامع بشری امروز با اینهمه نابهنجاری ناشی از عصیان جوانا ن نسبت به مذاهب مواجه نبودند

از طرفی برخورد با طاغیان با چنان شدت و حدتی در غالب مذاهب بخصوص شیعه وضع

شده اند که جسارت تحقیق و انتخاب اصلح (بنظر خودش)را از جوان گرفته اند .

بنظر من این مسلم است که اداره امورِ مذهبی جوامعی که دارای مذهب ارثی هستند برای کلیه سردمداران جامعه جهانی(سیاسی و یا مذهبی وگشت ارشاد و حتی لائیک)بقدری مشکل شده که شکل واقعی مذهب ونقش آن در جوامع دچار اغتشاش شده و مذاهبشان در حال افول است .

هنوز هم دیر نیست متفکرین جوامع میتوانند با به رسمیت شناختن حقوق طبیعی انسان

(نه حقوق بشر مرسوم) و شناخت قوانینِ هستیِ بشر، به کمک نسل های آینده بیایند و نحوه

رابطه انسان با خدا وخودش و طبیعت وجامعه را شکل تازه ایی ببخشند  وانسانها را از بندهای هزاران ساله

که در حال حاضر قدرت منسجم کردن جوامع را ندارند رهائی ببخشند و حداقل بر اساس مفاد کتابهای آسمانی خود انسان را شریف و عزیز بشمارند

خوب است در اینجا به تعدادی ازفهرست قوانین هستی اشاره ائی داشته باشم زیرا دانستن این قوانین به مراتب ضروری تر و مهم تر از خیلی مسائل است

در تمام جهان ما یک سیاره زمین داریم که باید در آن زندگی کنیم پس باید در حفظ و

نگهداری وپاکیزگی  آن کوشا باشیم

در کره زمین مقدار آب شیرین محدود است پس باید در نگهداری منابع آبی و بخصوص

حفظ بهداشت آن بکوشیم

تمام جانداران موجود در کره زمین به اندازه ما حق حیات دارند آنها را نابود نکنیم

زمین تنها متعلق به ما نیست .سهم بزرگی از زمین متعلق به آیندگان است در حفظ سهم آنها

که اولاد خود ما هستند بکوشیم

انسانها را از هر رنگ ونژاد و کشور و طایفه ائی هستند دوست بداریم و به آنها کمک کنیم

به همسایگان احترام بگذاریم و آنها را دوست بداریم

در حفظ و نگهداری و پاکیزگی شهر و روستای خود مراقب باشیم وهمکاری کنیم

دانش بشری حاصل هزاران سال تلاش همنوعان و انسانها بزرگ و شریف است سعی

کنیم به آنها احترام بگذاریم و چیزی به دانش موروثی بیفزائیم

به والدین خود محبت و احترام روا داریم و به کودکان و جوانان نیکی کنیم

بدن ما، بما امانت داده شده در حفظ امانت بکوشیم و بخود اسیب نزنیم

هرگز هرگز بدبینی و داشتن نظر منفی را دانائی ندانیم

هرگز از دین وآئین و مذهب کسی سئوال نکن

به باورهای دیگران با دیده احترام بنگریم

مسئولیت انتخاب خود را بپذیریم

با مرگ مبارزه کنیم و بدانیم (مرگ آن چیزی است که ما آرزو میکنیم)

از قضاوت کردن بشدت پرهیز کنیم

ملاحظه فرمودید که ما چقدر به فرزندان خود میتوانستیم آموزش سازنده بدهیم که

احتمالا نداده ایم .اما داستانهای مبهم و گاه متناقص مذهبی را در مغز آنها تزریق کرده ایم

البته توصیه های فوق در مذاهب هم بعضا وجود دارد .اما متخصصین مذاهب و سخنوارنشان وقت زیادی برای اشاعه این مسائل نگذاشته اند و بسیاری دیگر هم در مذاهب

وجود ندارند وتوصیه من اینست اگر سخن نیکو است ما بدون توجه به مبدا آن آنرا بگوش بگیریم

بیائید در انتقال اطلاعات و دانسته ها و بخصوص در امر مذهب بیشتر مراقب باشیم و از

ورود هر نوع اطلاعاتی که موجب رشد خرافه و اشکال در ارتباط انسان با خدا میشود

به مغز خود و فرزندانمان جلوگیری کنیم و با کسب اطلاعات درست در باب مذهب از نشر

سخنان وباورهای نادرست و خرافی و بخصوص رادیکاله جلوگیری کنیم

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.