بنظرتون هنوز سایه اون غوله
اینجا پرسه میزنه؟
نور مهرو میگیره؟
جوهر عشقو میمکه؟
شایدم
معشوقه ائی -فامیلی -کسی از اون
اینطرفا پیدا شده
خانوما -آقایونا
ما را با دیو در نندازین
پاشین برین
میخوام یه لام روشن کنم
*****
شما بفرمائین
اونطرفو نیگا نکن
دیوا حسرت جا گذاشتن
بوی حسرت مونده
اشتها را کور میکنه
ترو خدا ببخشین
اول مهمونی لامپا همه روشن بودن
سفره پر از نور خدا بود
هر کدوم از لامپاش
با یه جیغ -با یه صدا
بیشتر با لجبازیا
پومپ/////////شکست
اینجا خیلی تاریکه
غوله با خرده ریزاش
می تازن
*******
شما لطفا
اگه چراغ قوه دارین
روشنش کنین
**
آخ پاتون به میز گیر نگنه
کاغذاش سفیدن
قرار بوده مشق بشن
عشق بشن
مواظب مرکبش باشین
نریزه
والا غوله میخوره
*******
اتفاقا چون فرصت نداشتم
از شما خواستم
تشریف بیارین
حتی میتونم بگم--------دیگه آخراشه
تو سفره ---------چیز زیادی نمونده
اما اصل کاری مونده
شما نمی دونین چرا مهمونا
دل سرو نکردن؟
******
همه چیزو دادم
تا سر سفره
دل کم نیارم
از شما چه پنهان؟
دله مشتری نداشت
مونده ----گناهه
بیشتر مهمونا .....حوصله میخوان
چند بار دل دادم
عوضش حوصله گرفتم
اما بازم میخوان
شما دل میل دارین؟
گوشه سفره رو ببینین
کمی لبخند ......تو ظرفه
بدم خدمتتون؟
ترو خدا نگاه کنین
چی بسر محبت اوردن
یکی دستمالیش کرده
نیم ماله دور انداخته
سرد شده--یخ کرده
****
شما بفرمائین آونطرف سفره
هنوز کمی وفا مونده
تازه اس --محلیه
با یه کولی رسیده
هنوز بوی درخت میده
نوش جان کنین
******
آش هنوز گرمه
رشته هاشو
از جونم بریدن
***
لطفا پاتونو
اینجا نذارین
بغض منه
میدونین/////اگه بترکه؟؟؟
دریا میشه
کمه کم این سفره رو خیس میکنه
*****
جا زیاده
بی زحمت دلخور نسین
جای کسی رو نگیرین
نه!!!!
اگه اونجا بشینین
سیاهی تو چشاتون میزنه
شما حتما یه جائی بفرمائین
تا از تونجا بتونین
همه منو نیگا کنین
از روزگاری که لیست وبلاگهای حسین درخشان عوض شده بود سری به سایر بلاگ ها
نزده بودم.تا اینکه امروز سری به چند بلاگ زدم .خورشید خانم و عصیان و وووو
خیلی احساساتی مینویسند.نرگس مست که همه اش شعره و
خب از هیچی بهتره اما بنظر من عشق خواننده آنها را به این راه کشانده نه اینکه شعر
بد باشه و عاشقی مذموم اما در این دوره و زمونه که اکثریت جامعه ایران حتی به
روزنامه به معنای همان روز دسترسی ندارند موضوع وبلاگ یک پز بچه سوسولی و بچه
بازاری و بالا شهری است و بخصوص اگر خواننده ائی از میان اکثریت جوانان پائین
شهری بخواهد مطلبی را بخواند دلش میگیرد
میدانید من خودم بچه شهرستانی هستم وقتی می آمدم تهران و در سینما اتلانتیک
و امپایر و بقیه سینما ها میدیدم که چطور دختر های خوشگل و پسرهای خوش تیپ
با هم در سینما راه میروند و صحبت میکنند و کنار هم فیلم تماشا میکنند حیرت
میکردم و از اینکه تا حالا (چند سالش بماند)هنوز صورت دختر عمویم را ندیده ام
تعجب میکردم
بنا به ماموریت رفتم جنوب کشور و از اینکه آنها زنان را آدم حساب نمی کنند و اگر
کسی با دخترشان دوست شود اورا می کشند و یا دختر خودشان را میکشند بیشتر
تعجب کردم .اگر از اعراب خوزستان بپرسید چند فرزند دارد او تعداد اولاد پسر خود را
بشما خواهد گفت در لستان علنا از داشتن دختر و خواهر اظهار شرمساری میشود
در بعضی نقاط شمال دختران در ازای شیر بها فروخته میشوند در غرب و شرق زنان
به ملکیت شوهران در میایند در سیستان و بلوچستان بعضا چند شوهری رواج دارد
در جزیره قشم و بعضی از شهرهای هرمزگان (مخنتی ها) مفعولین رسمی هستند
آنوقت شما بچه پولدارها که پول کامپیوترها و جوانب آن باندازه مخارج یکسال خانواده
این افراد است
شما که پول لباس و پارتی هاتان میتواند ضامن بهم رسیدن حداقل چهار جوان بهم
بشود در سال بشود.شما که گلایه های پدرانه بابا جونتون را تحمل نمی کنید
با نوشتن این مطالب و بیان این احساسات فقط آن بیچارگان را از خود میرانید و بسیار
طبیعی هست که وقتی شما آنها را راندید آنها حذب آخوندهای بیچاره تر از خود
شوندو یا جذب بسیج شوند ودر تهران و یا شهرستانها سعی کنند تا روژ گونه و ریمل
و ماتیک را از چهر های زیبای بچه ثروتمندان با سیلی پاک کنند و اگر هم نتوانستند
منتظر بمانند تا آنها در پیچاپیچ زندگی وابمانند و بزرگان قومشان تفسیر کنند که
ضعف اخلاق و ایمان مسبب بدبختی ایشان شده است
تا اندازه ائی هم راست میگویند بسیاری از دختران تهرانی به اندازه تمام فامیل یک
دختر بلوچ دوست پسر عوض میکنند و این در حالی است که دختره در جنوب جرات
نمی کند نامه برای دوست پسرش پست کند
من از شما گلایه نمی کنم آنها را پاوین تصور نمی کنم.مقایسه ائی در کار نیست فقط
سنگینی رسالت شما را نشان میدهم عزیزان من وقت شاعری نیست واقعیات را در
نظر بگیرید هنوز هم دخترانی هستند که اگر شما به عفت و عصمت آنها احترام
بگذارید آنها از شما فرار نخواهند کرد
آقای ابطحی مرسی .یره خوب نبض جامعه را شناختی .امیدوارم شما با آن هیکل
درشت موجبات پشت گرمی دوستان و آشنایانتان بشوید. بهر حال جسارت شما همراه
با موقعیت شناسی نشان میدهد که آدم بدرد بخوری خواهید شد اما فقط یک تجربه
قدیمی میگه عاقبت شیر زاده شیر گردد ////////////هر چند که معاون بزرگی گردد
شعر مودبانه شده است و دقیقا منظور من همین کلمات است
آقای ابطحی لطفا کتاب نون و القلم جلال آل احمد را هم بخوانید بخدا دیگر مس و
هاون و بقیه چیزها را بی صداتر از کتاب دادیم و بجائی نرسیدیم.چرا ؟
فکر نکنی توقع زیادی دارم و پیشرفتها را نمی بینم خیر همه را مو بمو هم بلدم
حساب کنم و استدلال کنم که تا کنون نسبت بهمه تاریخمان بهتریم اما حرف من
وجود تبعیض و غارت بیت المال توسط منصوبین است بخدا اگر امنیت داشتم و یا
جائی برای شنیدن بود حداقل چهار اسم از مقامات را با مدرک جرمشان ارائه میدادم
این مهم نیست که این حرفها کم و یا زیاد است مهم اینست که شما به محض اطلاع
حتی غیر موثق بایستی آن اشخاص را زیر نظر بگیرید البته از طریق سیستم
اطلاعاتی شخصی و نظامی به نتیجه نخواهید رسید بلکه ضابطین سالم قضائی از
طریق علمی قادر خواهند بود و در مورد افرادی که مورد نظر من هستند بهترین مرجع
دیوان محاسبات است شما را بخدا نترسید چهره شما در سایه سیاه کاری
منصوبینتان بسیار تیره و تار شده از قضاوت تاریخ و سرنوشت صدام درس بگیرید
تصور بفرمائید فقط هیتلر در جنگ جهانی دوم پیروز شده بود به وقایع زیر توجه فرمائید
چرچیل و استالین و روزولت در تهران محاکمه میشدند و از آن ببعد دادگاه معرف جهان
تهران بود
رضا شاه کبیر بجرم خیانت به مردم و آلمان به جزیره موریس تبعید میشد و برادر کوچیکه رضا شاه میشد
امریکا به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم میشد و قسمت جنوبیش در اختیار ژاپن قرار میگرفت
شوروی سالها قبل از پروستریکا با کمونیست خدا حافظی میکرد
ترکیه از شر اتاترک خلاص میشد
نفت ایران اصلا ملی نمی شد
مصدق را کسی تخمش حساب نمیکرد
انگلیس بفکر غر زدن رجال ایران نمی افتاد و چهل سال بعد از جنگ ایران همچنان
گاماس گاماس به طرف پیشرفت گام بر میداشت
میگی نه پس بگو وزیر امور خارجه آلمان برای چی آمده بود ایران
البته زیرش جک (استراو) زده بودن که ذرت و پرت اضافی نکند
بن ژور موسیو
آیا میدانید که:
حماقت هیچ ربطی به دانش انسان ندارد چه بسا حماقت دانشمندان چشمگیرتر باشد
حماقت به دیانت ربطی ندارد.مردان ادیان حماقتهای شایانی کرد ه اند
حماقت با ثروت مرتبط نیست وحماقت ثروتمندان آنها را به انسانهای معمولی تبدیل کرده
که ازای به بعد مرتکب حماقتهای کوچکتر بشوند
حماقت مربوط به جنسیت نیست.زنان حماقتهای مردانه بلد نیستند اما حماقتهای
زنانه هم کم تعداد نستند
حماقت با افزایش سن انسان کم و یا زیاد نمی شود
تقریبا حماقتهای هر روز مربوط به همان روز است زیرا این روشن است که اگر امروز از
دام این حماقت فرار کردید فردا دیگر همین حماقت را نخواهید کرد
حماقتهای فردا را آنسان همان فردا مرتکب میشود
پس زیاد نگران حماقتهای خود نباشیم. مواظب باشیم حماقتها ی تکراری
مرتکب نشویم