Archives    آرشیو

Archives آرشیو

This blog is the archive of my old blog - I am recently publishing articles in English translation
Archives    آرشیو

Archives آرشیو

This blog is the archive of my old blog - I am recently publishing articles in English translation

رهیافت 59

ادامه مطلب

بحق یا نا حق ،درست یا نادرست. بهر حال بعضی ها برای دیگران الگو

میشوند.الگوها متنوع و زیاد هستند و در هر  رشته ایی ممکن است تعدادی

 الگو وجود داشته باشد. الگوها چهره هائی هستند که بواسطه انجام دادن

 یک و یا چند کارجالب معروف شده و دیگران از ایشان تقلید میکنند و یا 

او راستایش میکنند. معمولا هنرپیشه گان و قهرمانان ورزشی زودتر و 

راحت تر معروف میشوند و مورد ستایش قرارمیگیرند .البته متنفر بودن

 از شخص و یا پدیده ائی هم خودش الگوی موثری است فقط یک الگوی

 منفی و احتمالا ضرر الگوهای منفی کمتر از الگوهای مثبت نیست   در 

سطح بین المللی دانشمندان و اشخاصی که بنوعی نظریاتی در موارد 

علمی و سیاسی داشته اند وهمچنین روسای جمهور و ملکه ها و پادشاهان

 و بعضی ازوزرا معروف شده و مورد توجه قرار میگیرند. بسیاری از

 سیستم های حکومتی در موردشاخص کردن چهره ها سرمایه گذاری های

 زیادی میکنند و با جا انداختن آن چهره بعنوان یک الگوی مناسب به

 اهداف خود میرسند در این سالها خوانندگان و هنرپیشه های زیادی به 

معروفیت بین المللی رسیده اند . که بعدا با کنکاش های بیشتری در زندگی

خصوصی آنها مشخص شده که ایشان مطلقا ارزش هیچ احترامی را ندارند 

ولی در زمان زندگانی، ایشان الگوی جوانان زیادی بوده اند.برجسته

 کردن نقش و شخصیت شاعران و دانشمندان فلسفی و دینی یکی از 

دغدغه های هر حکومتی است و قسمتی از تاریخ هر جامعه ایی به نام 

اشخاص معروف و مشهور آن جامعه تعلق داردنظر باینکه تمام الگوهای 

جامعه ما اعم از شاعر و قهرمان و روحانی و سیاستمدار و هنرپیشه و...

  متعلق به فرهنگ کشاورزی هستند لذا بجای کمک به متمدن شدن ما 

موانع بزرگی شده اند لذا باید از ایشان عبور کرد تمام مشخصات اشخاصی

 که فعلا بعنوان اشخاص برجسته معروف هستند با فرهنگ کشاورزی 

مطابقت دارد و بخصوص ج.ا ازابتدا در تلاش است که چهره های مورد

 نظر خود که تمام روحانی هستند را در جامعه جابیندازد که این دیگه

نوبره. مثلا ناگهان مدرس چهره میشود.و مردم از او کمترین اطلاعات

 را دارند و از وابستگی های سیاسی اوهیچ نمی دانند و همینطور است

 سایر چهره ها و شخصیت هائی که ج.ا به مردم معرفی کرده من

 شخصا حداقل ده عدد عکس از سید جمال الدین اسد ابادی در لباس

 فراماسونری دیده ام و سابقه بسیاری از چهره های مورد تائید ج.ا بهتر

 از سید جمال نیست لذا برای عبور از فرهنگ کشاورزی عبور سریع

 و واقعی از تمام چهره ها چه مربوط به چهره های زمان شاه مرحوم

و چه چهره های زمان ج.ا و حتی شاعران و متفکران بزرگ مثل

 ابوعلی سینا و غزالی و خیام و... از همه و همه باید عبور کرد و 

لازم است که متفکران و اندیشمندان جامعه نسبت به ایجاد تعاریف 

جدیدی از الگو که منبطق با ارزشهای تمدن و نو وجدید باشند اقدام

 کنند .بهتر است الگوهای برخاسته از فرهنگ کشاورزی را در 

همان فرهنگ بگذاریم و عبور کنیم .لازمست یاد آوری کنم 

احترام به چهره های شاخص وخدمتگزاران به جامعه انسانی باید

 محفوظ بماند اما دیگر ادامه دادن به نحوه تفکر و اندیشه ایشان و

 پیدا کردن راه زندگی به کمک اندیشه های  ایشان باید متوقف شود.

 بنظر من  الگو پروری زیاد هم بدرد جامعه متمدن نمی خورد و

 لازمست جامعه بسمت اندیشه های سازمان محور و سیستماتیک

 برود صرفنظر از اینکه چه کس و یا چه کسانی این سیستم را

بنا گذاشته است .در تمدن نباید شخصیت افراد مبتکر بر نتیجه کار

 ایشان اثر بگذارد بیائید با هم بیندیشیم و از بند محکم الگوها و

 چهره های وابسته به فرهنگ کشاورزی خود را برهانیم

ادامه دارد

رهیافت58

ادامه مطلب

ظاهرا دلبسته مردگان بودن یک پدیده جهانی باشد ولی

عمق و گستردگی این مسئله در شرق و بخصوص در ایران

بیش از سایر نقاط جهان است.البته گرایشات افراطی در این

مورد هم مثل سایر مراتب ممکن است در بعضی اشخاص

در هرکجای جهان مشاهده شود.

در خواست از مردگان و اموری که شبیه پرستش باشد در

ایران مشاهده می شود. توسل به مردگان از عادات قدیمی

و پذیرفته شده در فرهنگ کشاورزی است. فرهنگ کشاورزی

سرشار ازآموزه ها و پدیده هائی است که توسل به ماورا

را توصیه و عمل می کند. عقیده زندگی پس از مرگ و فعال

بودن مردگان پس از مرگ در فرهنگ های باستانی از جمله

فرهنگ فراعنه و مصر قدیم و حتی در ایران وجود داشته

و در اسلام توصیه خاصی در این مورد نشده و فقط احترام

به مرده مسلمان تا قبل از دفن وجود دارد.حتی دستورالعملی

در مورد خانواده عزادار وجود دارد و خوردن غذای منتسب

به عزای مرده را ناشایست دانسته .بطور کلی نظر اینست

که مرگ پایان انسان در این دنیاست و دیگر او می داند و

اعمال خودش و اگر هم خیراتی در مورد مردگان داده 

می شوددر بسیاری از باورهای مردم مکروه و ناخوشایند

 است نگهداری این باور باستانی بنوبه خود مانع از بدست

 آوردن تمدن بحساب می اید و ما باید یاد بگیریم که از اموات

 کوچک و بزرگ عبور کنیم .البته احترام به بزرگان و

 نام آوران دینی وملی وظیفه همگانی است اما توسل به 

مردگان و درخواست شفا و غیره همانا خواندن غیر خدا 

و بعضا شرک محسوب می شود. زیاد وارد اعتقادات

 مذهبی نمی شوم اما لازم است که در مورد نیازهای 

دنیائی و آخرتی خود بیشتر بیاندیشیم .ما مسئول 

بزرگترین و کوچکترین اعمال خود هستیم و در روز 

قیامت هیچ کس نمی تواند از حسابرسی ما جلوگیری کند

و یا گناه مارا بدوش بکشد. باید برای عبور از فرهنگ

منحط کشاورزی و ورود بدنیای متمدن تمام باورهای

خود به مردگان را از دست بدهیم و بجای این مراسم

شرک آلود و بی ثمر به تفکر سالم پناه ببریم و خود

و فرزندان خود را از گور پرستی نجات بدهیم .

مطمئنا خداوند از رگ گردن به ما نزدیکتر است

به معنائی ما خود خدا هستیم و قرار دادن واسطه

بین خود وخدا وند نوعی شرک است که حتما باید

از آن پرهیز کرد.البته باید دانست که آئینه کاری و

تزئینات طلا و ساختمان های بزرگ در حال حاضر

برای بیرون کشیدن پول از جیب ملت است که عجب

در آمدی هم دارد. تا این چنین است ما هرگز متمدن

نخواهیم شد یعنی یاد نخواهیم گرفت که بجای گورپرستی

به انسان های زنده احترام بگذاریم و به آنها خدمت کنیم

ادامه دارد

رهیافت 57

ادامه مطلب

ثبت مشخصات معماری

خاص منطقه و عکس گرفتن از بنا ها و عمارات

باقی مانده از قبل.و پیدا کردن درب منازل قدیمی و

ترمیم ونگهداری آن ها، شناختن مسن ترین فرد زنده در

منطقه و یادداشت حرف ها و نصیحت های او. مشخص

شدن کتابخانه های عمومی و تعداد تئاتر و سینما

و تماشاخانه . و معرفی هنرپیشه ها و بازیگران

تئاتر و سینما و ورزشکاران و مدال آوران

 که ازآن قومیت بوجود آمده است

پیدا کردن وتعمیر آب انبارهای قدیمی و

خلاصه آن چه که به آن قومیت شخصیت و شناسائی

خاص بدهد راباید ثبت و ضبط کرد و محترم داشت.

اما بعد از همه این کارها باید از قومیت گرائی و

یا قومیت ستیزی فاصله گرفت و کاری کرد که

تمام قومیت ها تحت یک لوای خاص و پیشرفته

هم به حیات قومی خود و هم به حیات جمعی ادامه

دهند. داشتن اهداف مشترک که بهمراه خود منافع

 مشترک  می اورد را باید تقویت کرد و در مورد

بهتر زیستن و بالا بردن بهره وری و مشارکت

فعال و سازنده حتما تدابیر صحیح و سریع

اندیشیده شود. یک نواختی در تقسیم منابع و سرمایه گذاری

متناسب با استعدادهای منطقه و یافتن جوانان مستعد

و تعلیم و آموزش پیشرفته به این جوانان و تعمیر

و نگهداری ابنیه قدیمی و تاریخی و انتخاب مسئولین

منطقه از اهالی بومی و البته پرورش جوانان برای

پذیرفتن مسئولیت های آینده منطقه می تواند ما را در

عبور از مانع قومیت ها یاری کند. و اتفاقا می توان از

تنوع قومیتها و فرهنگ های محلی جاذبه های مفیدی

برای جامعه ایجاد کرد . قومیت ها باید بهم دیگر در راه

عبور از فرهنگ کشاورزی و رسیدن به تمدن کمک

کنند و در این راه ضمن حفظ کل تمامیت های قومی

خود نسبت به دستیابی به تمدن با کمک ویاری سایر

اقوام نهایت کوشش را بعمل آورند. در این راه تربیت

و تقویت صاحب نظرانی که بتوانند بر مشکلات این

تلفیق فائق آیند ضرورت تام دارد ....

ادامه دارد