این مسلم ومبرهن است که عوامل زیادی در دین وجود دارد که باعث ناخالصی و عدم شفافیت آن شده است. من در ادامه به تعدادی از این اضافات اشاره میکنم.لازم به یاد آوریست که حذف و دور ریختن این عوامل اجباری بود ه و روزگاری خواهد رسید که متخصصین دینی خودشان ناگزیر تن به این پالایش خواهند داد .زیرا ادامه حیات دین با وجود چنین اضافاتی غیر ممکن خواهد بود.
بعنوان اولین عامل که حتما باید از دین حذف شود ((اقتصاد)) است. دین راستین و شفاف باید دست از اقتصاد بشوید و هرگز گِرد فعالیتهای اقتصادی نگردد. مراکز معتبر دینی (هر دینی) باید اطراف خود را از فعالیتهای اقتصادی پاک کنند و متخصصین دینی هم بهیچ عنوان در مسائل اقتصادی دخالت نکنند.
دومین عاملی که حتما لازمست از بدنه دین حذف شود(عقیده)است تمام دین ها آمده اند که بگویند خدا وجود دارد و بعضی هم به یگانگی خدا عنایت دارند.پس زمانی که یک شخص دانست و قبول کرد که خدا هست و یگانه است دیگر نیازی به اعتقاد نیست .یقین زمانی که در شخص بوجود آمد هر اعتقادی اضافه خواهد بود
سومین عامل که باید حذف شود (مناسک) است اگر در دینی رستگاری لازمه ادامه باشد تمام مناسک اضافی است البته در دین اسلام مناسک حج برای سالی یکبار ضروری است البته برای تعدادی ثروتمند.اما در سایر موارد لازمست که کلیه مناسک از بدنه دین حذف شود
چهارمین عامل که بیشتر ین خدشه را به دین ها وارد کرده تاریخ است(تاریخ) را باید از بدنه دین حذف کنیم .برای یک فرد موحد نباید مهم باشد که چه کسی و در چه تاریخی موحد شد و یا در کدام جنگ چه کسی بیشتر از دیگران دشمنان دین را کشت .اصولا تاریخ موجب تحریف واقعیت دین است وادامه توسل به تاریخ به نابودی دین منجر میشود
پنجمین و خطرناکترین عامل که مستقیما دین را به قهقرای نابودی کشانده و از بین رفتن هر دینی را تسریع کرده ومیکند (مذهب) است
اگر متخصصین دینی به ادامه حیات دین علاقه و باور دارند باید در راه از بین بردن مذاهب که ریشه اختلافات و خونریزی های فرقه ائی و در نهایت باعث نابودی دین است کوشش تمام بکنند .مهمترین و قوی ترین و واقعی ترین خواسته دین اسلام اقرار به یگانگی خداوند است و دیگر بقیه موارد زیب و زیوری است که به مرور زمان توسط بازرگانان دینی ومذهبی به اصل دین افزوده شده و در حال حاضر آنچنان بار عظیمی بر دوش دین شده اند که عملا تحرک دینی را از جامعه بشری گرفته اند.
به امید روزی که این پالایش بزرگ در دین های آسمانی بوجود آید.که در آن صورت میتوان یک دین را آسمانی خواند
تقریبا مشخص است که جوامع زیادی در عهد باستان حول محور مذهب ها شکل
گرفتند.در مجموع باورها و دلمشغولی انسانها با افسانه ها و خرافاتی که توسط
جادوگران و موبدان و کاهنان و رهبران مذهبی بیان میشد در آمیخته بود. با ادامه
زمان و شکل گیری فرهنگ کشاورزی بیشتر تقویت شدند و داستانها و افسانه های
زیادی در مورد باران و سرزمین و پهلوانان و بخصوص خدایان در جوامع بیشتر
پذیرفته شدند.بیشتر باورهای اقوام و ملتهای کهن در زمان حال هم با شکل های جدیدی
وجود دارد از جمله باور به خدایان متعدد که از یونان قدیم به مسیحیت جدید رسوخ کرده
و مسیحیان بجای خدای یگانه به سه اقنوم (همان تعدد خدا)اعتقاد دارند و در ایران افسانه های شفاهی و شاهنامه ایی به مردان و امامان مذهبی تعلق گرفته و ما هم قهرمانانی مثل قهرمانان شاهنامه در مذهب خود اختراع کرده ایم.
بدون تردید ریشه و اصل کلیه خرافات اعمم از مذهبی و اجتماعی در مذاهب ریشه دارند
جوامع قدیمی جهت ماندگاری و قوام خود نیازمند انگیزه ها و افکاری بودند که آنها را جهت حفظ سرزمین و کشت وکارشان کوشا و فداکار بکند لذا هم حاکمان و هم رهبران مذهبی بدنبال خلق داستانهائی بودند که سرگذشت قهرمان و یا قهرمانانی را با قدرتهای ماورائی بتصویر میکشید .اماکن و درختها و کوهها و رودخانه هایی را مقدس می شمردند و داستانهایی از سرزمین های دور میگفتند و چون مردم فرصت مسافرت به آن دریاها وسرزمین ها را نداشتند ناچار و بتدریج موضوع را می پذیرفتند و رهبران دینی پا را از زمین فرا تر گذاشتند و شروع به ترویج داستانهای آسمانی کردند آنها قصه هائی میگفتند که نشان میداد یکی از افراد شایسته توسط ساکنان آسمان انتخاب میشود و دارای کرامات و قدرتهای مادی و معنوی میشود.کشاورزان که بیشتر نگران باران بودند تا فرضا چگونگی باریدن آن برای زمانهای آسایش که بعد از درو محصولات حاصل میشد این قصه ها را برای اطافیان تعریف میکردند و تاجرانی که به سفرهای دور میرفتند در بازگشت سر شار از داستانهای عجیب و غریب از کوهها و سرزمین ها و دریاها بودند و چون عامل و یا فردی نبود که صحت و سقم مطالب را شناسائی بکند بتدریج این داستانها شکل مذهبی هم میگرفتند و در باور جمعی اجتماع، محل قابل توجهی بخود، احتصاص میدادند
پیامبران الهی مبعوث میشدند و دین خالصی را به اجتماع ارائه میدادند ولی بعد از مرگ و حتی در زمان خودشان، این دین خالص بشدت تحت تاثیر آداب و سنن اجتماع، قرار میگرفت و باورهای قبلی با کمی تغییر در دین جدید وارد شده و با رنگ وبوی مذهب به حیات خود، ادامه میدادند. از جمله اعتقاد به جسمیت خداوند که در مذاهب یهودی شایع و پذیرفته شده است ریشه در باور فرعون خدائی، دارد. و اعتقاد به سه اقنوم ریشه در باور چندین خدا در یونان دارد. و دادن رنگ وبوی مذهبی به نوروز و بسیاری از باورهای زرتشتی که در مذهب ما، شایع شده مانند نقلِ داستانهای حماسی مذهبی، که ریشه در داستان سیا وش دارد و مقدس دانستنِ بعضی از اماکن، که ریشه در باورهای هندی و تایلندی و بودائی دارد . تا آنجا که گفته اند، امام هاهیچ تمایلی به اموال دنیا ،مانند طلا و غیره نداشتند .حالا چه اتفاقی افتاده که جنازه آنها را در طلا غرق، میکنند. مشخص نیست.ولی مشخص است که این باور ریشه در روش سلاطین ساسانی، دارد که بسیار از تزئینات طلا در پوشش و بناهای شاهانه استفاده میکردند. همچنین اکنون هم عبادتگاههای بودائی با طلا و حداقل با پوشش مطلا همچنان میدرخشد.
آوار این خرافات ،در ظاهر و باطنِ زندگی مردم امروز، موجب نادانیها و خسارات و نابودیهائی شده. که تا کنون هیچ حادثه طبیعی و غیر طبیعی نتوانسته تا این اندازه خسارت ببار بیاورد. لذا لازم دانستم با شرح مختصری در رابطه با خرافات ،راه های احتمالی بر خورد با آنرا پیشنهاد بدهم
باید باور کنیم که مطلقا، هیچ دینی با خرافات همراه نیست. ولی مذاهب دوستی دیرینه با خرافات دارند.
با خرافات بصورت علمی واستدلالی ،نمی توان مقابله، کرد و حتی پوچی آنرا ثابت کرد. لذا ضروری است در تربیتِ نسل جدید، آنها را با خطر خرافات، آشنا بکنیم.
موضوع شفا دادن در مذهب ما زیاد مورد نظر است .بدانید هرگز کسی از طریق آویزان شدن به محلی شفا نیافته و باید سعی کنیم این خرافه را اصلا گوش هم، ندهیم
مرگ پایانِ قطعی فاعلیت انسان (هر انسانی)است و هرگز از مرده ها (هر مرده ائی)کاری بر نمی آید و انسان مسئول انتخابها و سرنوشت خویش است
از بازگو کردن شنیده ها در مورد خرافات، حتی اگر آنرا باور ندارید در جای دیگر خودداری کنید
در مجالس مذهبی اگر گوینده در حال بیان یک موضوع خرافی، میباشد. سریعا مجلس را ترک کنید
در موقع شنیدن خرافه ها، هرگز نخندید. این مسئله گریه دارد. در زمانی که علل بسیاری از دردها مشخص شده
به درجه وموقعیت کسانی که خرافات را، قبول دارند. توجه نکنید. انسانها درموقعیتهای
بالای اجتماعی در حال فریبکاری هستند. و میخواهند در ظاهر خود را، طرفدار مذهب و شایسته اعتماد ِشما بکنند
به شنیده هائی که امکان آزمایش برای راست ودروغ بودنشان، وجود ندارد. اساسا گوش نکنید واعتماد نکنید
به استدلالهای معکوس که معمولا معتقدین به خرافات میاورند. اصلا توجه نکنید.
نقص عضو بهر دلیل به ما تحمیل شده لذا قابل تحمل، شاید باشد. ولی نقص در آگاهی و قبول خرافات را ،ما خودمان می پذیریم. که نباید برای ما قابل تحمل باشد
بیشتر داستانهای مربوط به کشته شدنهای بزرگانِ دینی ،تحت تاثیر احساسات و برای برانگیختن احساسات بیسوادانِ صدها سال پیش، بوجود آمده اند. واقعیت و حقیقت در این داستانها بسیار کم، است.
بجای قبول هر داستانی که در مورد بزرگان دین گفته میشود. اگر دوستشان دارید بیائید واقعیات تاریخی و سیره عملی ایشان را مدنظر قرار بدهیم و از تعصب هم دوری کنیم
هرگز برای باورهای خود و قبولاندن آنها بدیگران سعی نکنید. خود را آزاد و رها بدانید ودیگران را بحال خود واگذارید تا شاید به واقعیت برسند
از بحث و مجادله در باره خرافات در جمع های خانوادگی و دوستانه جدا پرهیز کنید تبلیغ در مورد دانسته ها لطف مجالس را کم میکند
هر چه نور وطلا و ساختمان اماکن مذهبی بیشتر باشد قدرت به اسارت در آوردن آنها بیشتر میشود
وجود بیشتر به اصطلاح امامزادگان در ایران متکی به باورهای خرافی مردم منطقه است آنها هرگز فرزند امامی نیستند و حتی بعضی فاقد مدرک شناسائی و وجود تاریخی هستند
آنها را باور نکنید
ادامه مطلب.....
حالا ،چه اتفاقی افتاده، که جنازه آنها را در طلا ،غرق میکنند
مشخص نیست؟ ولی مشخص است که، این باور ،ریشه در
روشِ سلاطین ساسانی ،دارد. که بسیار از تزئیناتِ طلا در
پوشش و بناهای شاهانه ،استفاده میکردند. همچنین
اکنون هم عبادتگاههای بودائی با طلا و حداقل با پوشش
مطلا همچنان میدرخشد.
آوارِ این خرافات، در ظاهر و باطنِ زندگی مردمِ امروز، موجب
نادانیها و خسارات و نابودیهائی شده. که تا کنون هیچ
حادثه طبیعی و غیر طبیعی نتوانسته، تا این اندازه خسارت
ببار، بیاورد. لذا لازم ،دانستم . با شرح مختصریِ در رابطه با
خرافات، راه های احتمالیِ بر خورد با آنرا ، پیشنهاد بدهم
باید باور کنیم که ، مطلقا هیچ دینی با خرافات، همراه نیست
ولی مذاهب ،دوستی دیرینه با خرافات ،دارند.
با خرافات ،بصورت علمی واستدلالی ،نمی توان مقابله کرد
و حتی، پوچی آنرا ثابت کرد. لذا ضروری است. در تربیتِ نسل
جدید، آنها را با خطرِ خرافات، آشنا بکنیم.
موضوع شفا دادن در مذهب ما زیاد مورد نظر است .بدانید
هرگز کسی، از طریقِ آویزان شدن، به محلی شفا، نیافته
و باید سعی کنیم، این خرافه را اصلا گوش هم، ندهیم.
مرگ پایان قطعیِ فاعلیت انسان (هر انسانی)است. و هرگز
از مرده ها (هر مرده ائی)کاری، بر نمی آید. و انسان مسئول
انتخابها و سرنوشت خویش ،است.
از بازگو کردنِ شنیده ها ،در مورد خرافات، حتی اگر آنرا باور ندارید
در جای دیگر، خودداری کنید.
در مجالس مذهبی ،اگر گوینده در حال بیانِ یک موضوع خرافی ،
میباشد سریعا مجلس را ترک کنید
در موقع شنیدنِ خرافه ها ،هرگز نخندید .این مسئله گریه دارد
در زمانی که ،علل بسیاری از دردها ،مشخص شده.
به درجه وموقعیت کسانی که ،خرافات را قبول دارند. توجه
نکنید. اغلب انسانها درموقعیتهای بالای اجتماعی، در حال
فریبکاری هستند و میخواهند ،در ظاهر خود را، طرفدار مذهب و
شایسته اعتماد شما بکنند
به شنیده هائی که امکان آزمایش برای راست ودروغ بودنشان
وجود ندارد اساسا ،گوش نکنید واعتماد نکنید
به استدلالهای معکوس ،که معمولا معتقدین به خرافات،
میاورند. اصلا توجه نکنید.
نقصِ عضو، بهر دلیل به ما تحمیل شده لذا قابل تحمل شاید
باشد ولی نقص در،آگاهی و قبول خرافات را ،ما خودمان می پذیریم
که نباید برای ما، قابل تحمل باشد
بیشتر داستانهای مربوط به کشته شدنهای بزرگان دینی تحت تاثیر
احساسات و برای برانگیختن احساساتِ بیسوادانِ صدها سال
پیش بوجود آمده اند. واقعیت وحقیقت در این داستانها، بسیار
کم است.
بجای قبولِ هر داستانی که ،در مورد بزرگان دین گفته میشود.
اگر دوستشان دارید ،بیائید، واقعیات تاریخی و سیره عملی
ایشان را مدنظر، قرار بدهیم و از تعصب هم ،دوری کنیم
هرگز برای باورهای خود و قبولاندن آنها بدیگران، سعی نکنید.
خود را آزاد و رها، بدانید ودیگران را بحال خود، واگذارید
تا شاید ،به واقعیت برسند
از بحث و مجادله در باره خرافات، در جمع های خانوادگی و
دوستانه جدا، پرهیزکنید. تبلیغ در مورد دانسته ها لطف
مجالس را کم میکند
هر چه نور وطلا و ساختمانِ اماکن مذهبی ،بیشتر باشد
قدرتِ به اسارت در آوردنِ آنها ،بیشتر میشود.
وجود بیشترِ به اصطلاح امامزادگان ،در ایران ،متکی به
باورهای خرافی مردمِ منطقه، است. آنها هرگز فرزندِ امامی
نیستند. و حتی بعضی فاقدِ مدرکی شناسائی و وجود
تاریخی هستند
آنها را باور نکنید
همانطوریکه در زمان حال تقریبا تمام انسانها کمابیش با حقوق بشریت
خود آشنا شده اند باز هم تفاوت های مهم و چشمگیری وجود دارد .
تفاوت ها از نظر منطقه جغرافیائی و قوانین کشوری که در آن زندگی
میکنند و یا رسوم و آداب قبیله ائی و یا در مورد حقوق انسان در مذاهب
گوناگون این حقوق در جهان تا کنون یکدست و هماهنگ نشده و مشکلات
زیادی باز هم از نظر هماهنگ کردن آئین قبائل وبینشهای مذهبی ونگرش
جها نی به حقوق بشرنسبت به یک فردوجود دارد.من باتوجه به محوریت مذهب
در بحث های گذشته و موضوعیت حقوق انسانها در نظام هستی مطلب
را ادامه میدهم.
در نظام هستی جفت شدن یک موجود نر و یک موجود ماده موجب تولید
مثل میشود وموجود زنده ائی بدنیا می آید . این قانون برای کلیه موجودات
به استثنا انسان یکسان انجام میشود.در مورد انسان قوانین زیادی بر این امر
نظارت دارند و جاری میشوند. علاوه بر قوانین ومقررات قبیله ائی و قومی
قوانین سخت گیرانه ائی در مذاهب (بخصوص ابراهیمی) وجود دارد که
بر ازدواج و تولید مثل جاری شده است.البته اجرای قوانین ازدواج هر چه
که میخواهد باشد بسیار ضروری و واجب است زیرا اگر بغیر از این باشد
باعث اختلال وفرو پاشی جوامع و فساد خواهد شد
حالا انسانی تحت قوانین بالا بدنیا آمده است.این نوزاد به محض تولد بطور طبیعی
دارای حقوقی است وحیات او تابع قوانین هستی وبشری است و وظائف مشخصی
را به پدر ومادر و جامعه دیکته میکند
یکی از اموری که حق نوزاد انسان و وظیفه والدین و اجتماع است آموزش آن
کودک است. حق نوزاد است که در مورد حقوق خود و قوانین هستی(ساده)
و نحوه انتخاب مذهب طی دوران کودکی و نوجوانی و جوانی خود آگاه شده
و همچنین با وظائف خود در قبال جهان هستی و جامعه و مذهب آشنا
گردد. در بیشتر جوامع در مورد روابط انسانی (عام) ومحیط زیست و اهمیتش در خانواده ها آموزشی وجود ندارد.همینطور در بیشتر کشورهای مثل ما پدر ومادر وحتی معلمان به حقوق و قوانین اولیه مربوط به خود و جامعه آگاهی ندارند پس چگونه میتوانند این وظیفه آموزش را قبال آن کودک انجام دهند؟همچنین بیشتر افراد کودک را فردی میدانند که در خانه آنها بوجود
آمده پس باید پیرو مذهب آنها بشود در حالیکه خودشان معمولا اطلاعات پایه ائی و ضروری از مذهبشان ندارند و آنرا از والدین خود بطور ارثی و طبق عادت بدست آورده اند و حتی قبل از اینکه کودک چیزی در مورد دین و... بداند اورا
به داشتن مذهب و رفتار و گفتار براساس باورهای خود و رعایت رسوم و مذهب و آئین خود قرار میدهند وآنچه را که خود از مذهب درک کرده اند درست و نادرست در ذهن بچه فرو میکنند.(قمه زدن کودک توسط پدرش)و حتی با سخت گیریهایی مواظبت میکنند که بچه حتما رعایت بکند و بسیاری در میهمانی ها و جمع های دوستانه و فامیلی فرزند خود را تشویق به نمایش و یا باز گو کردن اطلاعات مذهبی شان میکنند و اخیرا در بسیاری از مهدهای کودک بصورت .....بچه ها را باشعارهای پادگانی تعلیم میدهند .کودک قبل از اینکه با موقعیت ووظیفه خود نسبت به
جهان هستی آشنا شود مسلسل وار با یکسری مسائل و اموری روبرو میشود که از واقعیت
و درست و نادرست آن هیچگونه اطلاعی ندارد.و مهمتر قادر به دفاع از خود نیست و می پذیرد این کودک در بزرگسالی احتمالا با
چالشهایی مواجه خواهد شد که معمولا به، بی ایمانی و تزلزل حتمی در اندیشه دینی او منجر میشود.آموزشهای دوران کودکی بشدت در ذهن او حک میشود و تا پایان عمراز او جدا نمی شودوبهمین دلایل نیرو هائی مثل داعش و طالبان و.... ایجاد شهر های شهید پرور شده بجای شهر های زندگی آفرین.وخداباوری و افتخار آفرین و در صورتیکه او متوجه شود که مذهب را اینچنین در او حک کرده اندو بنوعی
حق انسانی او را نادیده گرفته اندچه خواهد شد؟ در حالیکه اگر او را طبق قوانین هستی که حق انتخاب اورا محترم شمرده با مسائل آشنا میکردند ودر تمام زمینه ها بخصوص انتخاب مذهب به او آزادی میدادند که خودش مذهبش را انتخاب کند چه بسا وجودی مفیدتر و معتقد تر به مذهبش میشد و جوامع بشری امروز با اینهمه نابهنجاری ناشی از عصیان جوانا ن نسبت به مذاهب مواجه نبودند
از طرفی برخورد با طاغیان با چنان شدت و حدتی در غالب مذاهب بخصوص شیعه وضع
شده اند که جسارت تحقیق و انتخاب اصلح (بنظر خودش)را از جوان گرفته اند .
بنظر من این مسلم است که اداره امورِ مذهبی جوامعی که دارای مذهب ارثی هستند برای کلیه سردمداران جامعه جهانی(سیاسی و یا مذهبی وگشت ارشاد و حتی لائیک)بقدری مشکل شده که شکل واقعی مذهب ونقش آن در جوامع دچار اغتشاش شده و مذاهبشان در حال افول است .
هنوز هم دیر نیست متفکرین جوامع میتوانند با به رسمیت شناختن حقوق طبیعی انسان
(نه حقوق بشر مرسوم) و شناخت قوانینِ هستیِ بشر، به کمک نسل های آینده بیایند و نحوه
رابطه انسان با خدا وخودش و طبیعت وجامعه را شکل تازه ایی ببخشند وانسانها را از بندهای هزاران ساله
که در حال حاضر قدرت منسجم کردن جوامع را ندارند رهائی ببخشند و حداقل بر اساس مفاد کتابهای آسمانی خود انسان را شریف و عزیز بشمارند
خوب است در اینجا به تعدادی ازفهرست قوانین هستی اشاره ائی داشته باشم زیرا دانستن این قوانین به مراتب ضروری تر و مهم تر از خیلی مسائل است
در تمام جهان ما یک سیاره زمین داریم که باید در آن زندگی کنیم پس باید در حفظ و
نگهداری وپاکیزگی آن کوشا باشیم
در کره زمین مقدار آب شیرین محدود است پس باید در نگهداری منابع آبی و بخصوص
حفظ بهداشت آن بکوشیم
تمام جانداران موجود در کره زمین به اندازه ما حق حیات دارند آنها را نابود نکنیم
زمین تنها متعلق به ما نیست .سهم بزرگی از زمین متعلق به آیندگان است در حفظ سهم آنها
که اولاد خود ما هستند بکوشیم
انسانها را از هر رنگ ونژاد و کشور و طایفه ائی هستند دوست بداریم و به آنها کمک کنیم
به همسایگان احترام بگذاریم و آنها را دوست بداریم
در حفظ و نگهداری و پاکیزگی شهر و روستای خود مراقب باشیم وهمکاری کنیم
دانش بشری حاصل هزاران سال تلاش همنوعان و انسانها بزرگ و شریف است سعی
کنیم به آنها احترام بگذاریم و چیزی به دانش موروثی بیفزائیم
به والدین خود محبت و احترام روا داریم و به کودکان و جوانان نیکی کنیم
بدن ما، بما امانت داده شده در حفظ امانت بکوشیم و بخود اسیب نزنیم
هرگز هرگز بدبینی و داشتن نظر منفی را دانائی ندانیم
هرگز از دین وآئین و مذهب کسی سئوال نکن
به باورهای دیگران با دیده احترام بنگریم
مسئولیت انتخاب خود را بپذیریم
با مرگ مبارزه کنیم و بدانیم (مرگ آن چیزی است که ما آرزو میکنیم)
از قضاوت کردن بشدت پرهیز کنیم
ملاحظه فرمودید که ما چقدر به فرزندان خود میتوانستیم آموزش سازنده بدهیم که
احتمالا نداده ایم .اما داستانهای مبهم و گاه متناقص مذهبی را در مغز آنها تزریق کرده ایم
البته توصیه های فوق در مذاهب هم بعضا وجود دارد .اما متخصصین مذاهب و سخنوارنشان وقت زیادی برای اشاعه این مسائل نگذاشته اند و بسیاری دیگر هم در مذاهب
وجود ندارند وتوصیه من اینست اگر سخن نیکو است ما بدون توجه به مبدا آن آنرا بگوش بگیریم
بیائید در انتقال اطلاعات و دانسته ها و بخصوص در امر مذهب بیشتر مراقب باشیم و از
ورود هر نوع اطلاعاتی که موجب رشد خرافه و اشکال در ارتباط انسان با خدا میشود
به مغز خود و فرزندانمان جلوگیری کنیم و با کسب اطلاعات درست در باب مذهب از نشر
سخنان وباورهای نادرست و خرافی و بخصوص رادیکاله جلوگیری کنیم
گاهی اوقات و شاید بیشترِ مواقع، انسان با موقعیتهایی
مواجه ،میشود. که موجب گیجی و سردرگمی، شده است.
بیشتر اوقات، اشخاص ِگرفتار، عکس العملهای گوناگون، از خود،
نشان میدهند .البته حوادث و اتفاقاتی در زندگی پیش میاید
که مارا، در شرایطِ ناگواری ،قرار میدهد.
شما تا چه اندازه به تصمیمات خود، اهمیت میدهید؟
سهم تصمیمات شما ، در اتفاقات آینده، تا چه میزانی است؟
چرا ما، قبل از هر اقدامی، متوجه اثرات و ثمراتِ تصمیم خود،
نیستیم؟
بنظر من ، انتخاب ما ،در عواقب کار، تاثیر قطعی دارد.پس
بیائید. بیاندیشیم . چگونه انتخاب و تصمیمات ما، سرنوشت
ما را رقم میزند؟
یکی از مواردی که، بیشترِ ایرانیها ،به ارث برده و در موردش
کمتر،تصمیم گرفته اند،انتخاب نمودنِ مذهب است.
نگاه بیشتر مردم به ادامه دادنِ احتمالی، به مذهب، اینست
که خوب، مذهب زیاد به ما ،کاری ندارد. پس ماهم میتوانیم
به مذهب، کاری نداشته باشیم.ودر فرمها وبطور شفاهی
مذهب خود را، هر جور دوست داریم مینویسیم و میگوئیم.
آیا میدانید ؟که در مذهب ما، دروغ در شرایطی، طبق فتوای
بسیاری از متخصصین مذهبی ،مجاز شمرده شده. و حتی
در زمانِ اخیر هم، یکی از بزرگان گفت، ما برای بدست گرفتن
حکومت، خدعه کردیم! . اینطور نیست که انتخابِ دروغ در فتوا
و یک موردِ سیاسی همچنان در همان حالت ،بماند. این حالت
در اجتماع، شایع شده و اثرات مخرب خود را ،بجا گذاشته است .
اثراتِ وحشتناکِ دروغ، حتی در روابط بین الملل ،از طرف ایران
چه خسارتها و جسارتها را ،موجب شد و در اینجاست که تفاوت
آشکاری ، بین دین ومذهب، مشاهده میشود. در دین اسلام
هیچ جوازی برای دروغ گفتن ،وجود ندارد. در حالیکه در مذهب
شیعه، برای دروغگوئی، اجازه صادر شده است
در حالیکه،عقیده ( به مذهب کاری نداریم )، در جامعه رایج بود،
در شورش57 ، وضعیت ،عوض شد .شما همچنان ،به مذهب کاری
نداشتید. ولی مذهب، کم کم شروع کرد، به دخالتِ مستقیم و
غیر مستقیم، در زندگی و کل شئوناتِ شما . بیشتر مردم
همچنان با آگاهی های قبلی خوددر باره مذهب، با مسائل جدید
برخورد میکنند که این شکل برخورد ، دارای مشکلات زیادی
است. و بعضی هم، بطور کلی ،قید مذهب را، میزنند. و
منکرِ ،آن میشوند. باید توجه کنیم ،چه دانسته و چه نادانسته
اگر ما، مذهبی را انتخاب کرده ایم .
الزامات مذهب در حال حاضر{ چه آنها را بدانیم و بفهمیم و چه
ندانیم و نفهمیم و حتی قبول هم نداشته باشیم} بشدت، زندگی
ما را تحت تاثیر قرارداده است.اما ،خوب است بدانیم ،ما در همه
حال قادر به انتخاب ،هستیم، انتخابِ همه موارد ،در زندگی خودمان .
بیائید سعی کنیم. اطلاعات خودرا قبل از تصمیم جدید، در مورد
انتخابی که خواهیم داشت. افزایش بدهیم .
ما میتوانیم انتخاب مجددی داشته باشیم و این مرتبه،
مسئولیت تمام وکمال انتخابِ خود را ، باید، بپذیریم
عنایت داشته باشید .هیچ انتخابی ،نمی تواند ابدی و برای
همیشه درست باشد. لذا ما میتوانیم. گزینه های قابل
دسترس و تقریبا عادی را، انتخاب کنیم،و تا مرحله بعدی و
رشد اطلاعات مان ، وبا نگرش پخته تری،میتوانیم مجددا،
انتخاب بعدی را ،انجام دهیم .این روش برای تمام
شئونات زندگی صدق میکند
لطفا نظر هم بدهید