ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
ادامه مطلب
نویسندگان و کارگردانان و هنرپیشه ها و حتی روحانیون زیادی
بواسطه داشتن اطلاعاتی مورد پذیرش جامعه قرار می گرفتند
مسلم است که در مقام پیروی، مردم، دیگر فکر نمی کردند و
بدانش و دانائی احتمالی مرشد خود تکیه می کردند و مشخص
است که این طرز فکر جامعه ما را در حال حاضر در چه
گرداب عظیمی گرفتار کرده است.برای عبور از فرهنگ
کشاورزی و رسیدن به تمدن لازم است ما از کلیه دانستگیها
چه دانستن های خودمان و چه دانستن های افراد دیگر گذر
کنیم و بجای همه دانسته ها به تفکر در باره هر موضوع
لازم(نه مورد علاقه) به پردازیم و با تفکر به حال و آینده
وارد شویم.تمام و یا بسیاری از دانسته های ما بدون تفکر
در ذهن ما جا گرفته و ما دیگر در قید درست و نادرست این
دانسته ها نیستیم ومتاسفانه همین دانسته ها را معیار شناخت
و قضاوت خود قرار می دهیم و آینده خود را وقف این دانسته ها
می کنیم و وقتی این قضاوت ها و دانستگی ها به نتیجه می رسند
تازه ما متوجه وخامت اوضاع شده و بازهم نمی دانیم که این
نتایج به سبب تصمیم های خود ماست که با توجه به آگاهی کم
و ناچیز ما و با تکیه به دانسته های بی ارزش و نارسا
اتخاذ شده است. گاهی ندانستن موضوعی بسیار مفیدتر
از دانستن ناقص و معیوب آن است. و مسئله دیگر این که
اگر ما بدانیم که در باره موضوعی اطلاعات نداریم شاید
در صدد بر آئیم که اطلاعاتی کسب کنیم ولی وقتی اطلاعات
ناقصی داریم و به نادانائی خود هم واقف نیستیم معلوم
نیست که در صورت نیاز چه تصمیمی خواهیم گرفت
بیائید هر چه زودتر مغز و ذهن خود را از دانستگی های
متراکم و قدیمی وگاهی معیوب پاک کنیم.چشمانمان را
بشوئیم و دنیای تازه و نوئی را از نو ببینیم
ادامه دارد