ادامه مطلب
. فقط شما یک عابر هستید پس از کوچه
نا هموار احساسات خود هر چه که هست عبور کنید.همچنین عبور
از کوچه احساسات به معنای رسیدن به خیابان تفکر نیست.
ما اگر مشتاق و نیازمند رسیدن به تمدن هستیم باید از کل احساسات
فعلی خود عبور کنیم. بدون تاسف و بدون قضاوت و بخصوص بدون
دلسوزی بحال خودمان .برای رسیدن به هدف، عبور از موانع یک
امر طبیعی است.و احساسات موجود ما یک مانع کاملا جدی است
ما با تصمیم واراده سالم از این احساسات بدرد نخور عبور می کنیم
و شروع می کنیم به ورود به احساسات سالم ومورد نیاز که می توانیم
بعنوان هدفِ سلوک خود، بر گزینیم . ما مجددا می آموزیم که
چگونه خود را دوست داشته باشیم و حد این دوست داشتن کجاست
و چرا نباید دوست داشتن ما، موجب لطمه و آزار دیگران باشد
بعد یاد می گیریم که چگونه دیگران را دوست داشته باشیم بدون
این که نا گزیر شویم خود را در این راه قربانی کنیم و یا قربانی
فرض کنیم .مقصد عبور ما، جائیست که در آن جا نهایت احساس
برای دوست داشتن و عشق ورزیدن را می توان بدست آورد
همچنین می توان به رابطه ایی که مارا آزار می دهد و احتمالا
شخصیت مارا خدشه دار خواهد کرد پایان دهیم
ما در سلوک خود می آموزیم که چطور می توان مورد دوست
داشته شدن قرار بگیریم . در مورد بدست آوردن احساسات
سالم ما بجائی خواهیم رسید که قادر خواهیم شد تا تمام انسان ها
را لایق دوست داشتن خود بدانیم و متقابلا سعی کنیم لیاقت
دوست داشته شدن توسط دیگران را هم داشته باشیم.
ادامه دارد
ادامه مطلب
. آنچه را ما عقلانی میدانیم در بسیاری از موارداحساسی است و گاهی هم بلعکس آنچه را احساسی میدانید یک عمل عقلانی است. دوست داشتن گل سرخ و لذت بردن از بهار ودوست داشتن همسر و فرزند تماما یک کار عقلائی است .اما اگر ما این موارد را، بکار بگیریم، احساسات ما تحریک میشود و ما از این اعمال خود، احساس رضایت و شادمانی میکنیم ولی یادمان میرود که نتیجه یک عمل عقلائی ما،عامل این احساس رضایت شده . ویا گاهی در مورد دفاع از حقوق خود اعمالی انجام میدهیم و تصور میکنیم که یک کار عقلائی را انجام داده ایم در حالی که رهبری این گونه اقدامات بوسیله احساسات انجام شده و حس مال دوستی و حس مالکیت ما بوده که انگیزه اعمالی را در ما بوجود آورده .البته خط کشی خیلی دقیق بین احساسات و عقلانیت بسیارمشکل و گاهی غیر ممکن است. نظر من اینست که ما سعی کنیم برای رهائی از فرهنگ کشاورزی و ورود بدنیای تمدن از احساسات خام و گاه اشتباه خود عبور کنیم.احساسات ما در حال حاضر سخت آغشته به پالودگی هایی از قبیل ناسیونالیسم کشاورزی و خرافات و دروغهای مذهبی و دروغهای خانوادگی و ده ها نوع دروغ دیگرو عادات است. پس لازم است با شناخت لازم از احساسات خود از آن عبور کنیم عبور کردن به معنای نادیده گرفتن و یا رفع عیب نیست تصور کنید شما رهگذر یک کوچه در یک روستای کوهستانی نا هموار هستید.معلوم است که نمی توانید با حواس پرتی وسر بهوا از آن کوچه عبور کنید.همچنین درست کردن و رفع عیب یک کوچه روستائی در مسئولیت شما نیست و شما فقط گذارتان جهت عبور به آن کوچه افتاده و شاید تا آخر عمر هرگز مجددا به آن کوچه باز نگردید . فقط شما یک عابر هستید پس از کوچه...
ادامه دارد
ادامه مطلب
مطالبی که در پیش می اید اتفاقا زیاد مورد ادعای ایرانیان است.
و طبق معمول در این مورد خودرا سرآمد جهان می پندارند
شاید در کمتر جائی با رسیدگی دقیق و عمیق مواجه شده ایم
که آیا ما واقعا معنی ادعای خود را می فهمیم و یا از روی
عادت و تقلید گمان برده ایم که در این مورد خیلی بلد هستیم
در سالهای اخیر هم تبلیغات در مورد ضد این موضوع زیاد
شده و هم همه مردم همدیگر را به عقلانیت و تفکر دعوت میکنند
(البته منهم خواستار تفکر هستم) اما این مورد در کنار تفکر
از ملزومات زندگی یک انسان است. آری من احساسات را
مد نظر دارم . لطفا خود را احساساتی فرض نکنید . کمی به
خودمان و ورفتارمان دقیقا نظری بیندازیم واقعا معنی احساس
را درست درک کرده ایم؟ که اکنون خود را احساساتی بنامیم
بنظر میرسد در هر جائی که ما ضد عقلانیت خود و جامعه
عمل کنیم عادتا میگوئیم بر اثر احساسات عمل کرده ایم در
صورتیکه الزاما کارهای خلاف عقل را نمی توان کار احساسی
نام گذاشت .برای اینکه از اطاله موضوع پرهیز کنم در این
مورد مختصر میگویم کارهائی که خلاف عقل انجام میشود
نوعی بی عقلی و در موارد حاد، دیوانگی است. که دیوانگی
خودش مراتبی از عقلانیت است و ارتباطی به احساسات ندارد
ما میتوانیم از احساسات نادانسته خود، که به اشتباه آنرا پذیرفته ایم
و یا حتی نمی دانیم که احساسات، چیست و به داشتن آن تظاهر میکنیم
باید عبور کنیم . آنچه را ما عقلانی میدانیم در بسیاری از موارد
احساسی است و گاهی هم بلعکس آنچه را احساسی میدانید یک...
ادامه دارد
ادامه مطلب
. مظاهر پیروزی مردم
طی سالیان گذشته بر این غول وحشتناک هر
روز بیشتر نمایان می شودو موضوع بجائی خواهد
رسید که ایشان برای عزلت گزینی در حجره های
قدیمی خود مجبور به خواهش از مردم شوند
ولی دیگر پایان آن دوران اقتدار و ارائه خدمات
شایسته و زهد ورع ایشان گذشته و اگر همین
امروز اسلحه خودرا زمین بگذارند طلوع فردا
را نخواهند دید و این فاجعه است برای ایشان
و مردمی که ایشان را دوست داشتند ولی مردم
قدر شناس ایران هرگز خدمات صادقانه آن
روحانیت بی ادعا را فراموش نخواهند کرد و چهره های
تابان و درخشان خدمتگزاران از این قشر، هم چنان می درخشد
با توجه به موارد بالا و نیاز زمانه لازم است که ملت ایران
از این وضعیت و از این روحانیت عبور کند که خوشبختانه
خود روحانیت در موضوع عبور خودشان پیشرو بوده
و بیشترین دلائل و بهانه ها را برای این عبور فراهم آورده
است.تا از روحانیت و این وضعیت عبور نکنیم محال است
به تمدن وارد شویم. ولی این مطلب به معنای این نیست
که روحانیت الزاما مخالف مدنیت هستند .بلکه نظر اینست
که رفتار و منش روحانیت در چهل سال گذشته به شکلی
بوده که امکان جمع آمدن تمدن و منش روحانیت دیگر
غیر ممکن شده است. شاید اگر ما وارد تمدن شدیم و
روحانیت آینده با درک صحیح از موقعیت تفکر و عمل
کرد اتفاقا نیاز آن جامعه به متخصصین دینی و روحانیت
آن هم بنحوه صحیح بیشتر از امروز خواهد بود.امروزی
که مردم علیرغم نیاز به متخصصین مذهبی عامداً از
ایشان فاصله می گیرند و ناگزیر بسیاری از امکاناتی
که می توانستیم از راه روحانیت درست کار بدست بیاوریم
را از دست می دهیم .ما هم چنان قلباً و روحاً نیازمند
به تعالیم صحیح دینی هستیم واز خدمتگزاران واقعی
در این راه کما فی السابق سپاسگزاریم....
ادامه دارد