وقتی رئیس جمهور از فقر ملت ثروتمند ایران می نالد
یعنی اینکه این کشتی طلائی پنچری بزرگی دارد.
واقعا مجسم کنید مردم ایران به امید یک ساحل نجات
و در نهایت غارت کشتی طلائی سوار شده اند حالا
در میان طوفانهای سخت متوجه شده اند که ناخدا
کشتی رانی نمی داند،ملوانان ساز خود را میزنند ودر
آشپزخانه هم چه بخور بخوری به پاست تازه کشتی از
پاشنه ترک خورده و با اینکه تمام بدنه و اجزای کشتی
از طلا ساخته شده اما فقط این طلاها بدرد منعکس شدن
در چشمهای خیره بسقف مانده ایشان میخورد
از ابتدا هم اهل گلایه و نق زدن نبوده ام .تمام عمر سعی کردم با شرایط به
توافق برسم . سختی ها و ناکامی های زیادی داشته ام ولی با سیاست انفعالی
تا اینجای زندگی رسیده ام .بنظر من مبارزه با بسیاری شرایط لازم نیست
برای مبارزه لازم است اول تمام انرژی انسان جمع شده و یکسو گردد و ممکن
است در این راه بدلیل توجه نداشتن به سایر جنبه ها از جمله خود زندگی زیانهای
زیادی متوجه انسان شده و حتی او را بکشد. لطفا اشتباه نکنید من میگویم اگر
قصد مبارزه با وضعیتی را دارید باید با دقت نیروهای خودی و نیروهای طرف
مقابل را ارزیابی کرده و مطمئن شوید که تااندازه ائی قادر به مبارزه و پایداری
هستید و اگر به نتیجه عکس رسیدید یا باید قید مبارزه را بزنید و یا از زمان و دیگر
مزایا مانند همفکران و همراهان سود ببرید
و اما اصل مطلب فعلا هیچ یک از ایرانیها و تشکلها قادر به پایداری در مقابل موج
گرانی و رویدادهای بعد از آن نیستند
لطفا احساساتی نشوید در حال حاضر باید وضعیت اجتماع و طرح ها با دقت کار
شناسی مورد مطالعه قرار گیرد اگر مطالعه و بررسی کردید از کجا معلوم که شما
تبدیل به طرفدار نشوید و اما عجله در کار بدون بررسی خطر افتادن در صدها دام
داخلی و خارجی را دارد پس حرکت بسمت تحقیق و پژوهش و مطالعه
باورتان میشود که در ایران یک شرکت رسمی و یا چند شرکت وجود دارند که از راه قانون خودشان(عربده-کتک زدن-و........) نسبت به وصول چک و سفته و بدهی شما اقدام میکنند . به به به به به به ایتالیا ایتالیا
ماهواره از کانال پی دی اف فیلم گوزنها را پخش میکرد من اکران اول این
فیلم را دیده بودم سالهای قبل از انقلاب تاثیر زیبائی بر من گذاشته بود.تیپ
روشنفکرانه فرامرز قریبیان و نزدیکی قیافه اش به خسرو گلسرخی
و تیپ بهروز وثوق که هر روز وهر شب شبیه به آن را در کوچه و محل
خودمان شاهدش بودیم. نقش جوان بیمار که شاید از زور بدبختی در دام ساواک
گرفتار شده باشد و آن عاقبت حماسی قهرمانانی که میرفتند برای همیشه از صحنه
اجتماع و ذهن و فکر مردم حذف شوند همه و همه عمقی عجیب در فکر و ذهن
می یافتند.
اما امشب وقتی فیلم را نگاه میکردم متوجه نیرنگ و فریب پنهان در داستان و
نقش ها دیدم. شک ندارم که داستان فیلم با هدف و نیت خاصی تهیه شده بود تا
همان تاثیرات بالا را بر عامه مردم داشته باشد و همین تاثیرات پیش زمینه ائی
شد بر انقلاب سال 57- انقلابی که باید حتما عنصر عقلانیت ضعیفی داشته باشد
ولی در عوض سرشار از احساسات عجیب و غریب و ساخته شده روشنفکران
عوضی باشد. البته شاید در آن سالها کسی فکر نمی کرد رژیم شاه جای خود را
به یک نظام مذهبی آنهم با این مشخصات بدهد
بهر حال نخواستم فیلم را ببینم .
وای به روز دولت اگه ما بفهمیم که چی شد