ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در یک عملیات باستانشناسی کتابی فراچنگ آمد که جلد نفیسی داشت و باستانشناسان مشغول ترجمه آن از زبان ماقبل تاریخی آن میباشند یکی از باستان شناسان اظهار عقیده کرده این زبان فارسی مربوط به قبل از دوران پینگیلیش است.یکی از مردم حلبی آباد که صد سال از عمر خود را بمصرف الکی رسانده گفت وآن زبان زبان شیرینی بود که شعر بسیار با آن سروده شده و دیوانها به بازار داشته
زنی که دیروز غروب از ایدز مرد در ساعات آخر در راه ترجمه یکی از لغات این کتاب به
دانشمندان کمک شایانی کرد او در یک مصاحبه مطبوعاتی در بیمارستان از زیر چادر
اکسیژن بیان کردکه این کلمه نا آشنا نجابت خوانده میشد و کار برد حیاتی
نداشت و اززمان های قدیم و قبل از هجوم عقیده به جای مانده بود این کلمه
دستاویزی در دهان جوانانی بود که مایل به ازدواج نبودند و خانواده ایشان مجبورشان
میکرد آنگاه این جوانان با پرتاب این تیر (دختره نجیب نیست)از ازدواج
فرار میکردند.پدر ومادر که خود عمری در آرزوی رسیدن به نجابت آه سرد از نهاد
کشیده بودند موقتا از اصرار دست بر میداشتند و مادر در همین حال به تلفن دخترش
که ازاو اجازه میخواست شب را در خانه پری بماند جواب مساعد میداد و از پشت سر
بیرون رفتن پسره لندهور خودش را مشاهده میکرد که از خانه بیرون میرود
هیچگاه بیرون پشت سر آقا زاده شبیه مرد خانه نشد و مادر در حسرت یک لحظه
نجابت منتظر عروس نجیبی بود تا بفهمد این تحفه چه بوئی دارد که شوهرش اینقدر از
ندیدینش آه میکشد
زنه که ایدز داشت مرد و قصه نجابت ناتمام ماند