ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
شوری در دل دارم
این دل خوب من است دلی که با او هستم احساس پیری
نمی کند .هنوز به دیدار می اندیشد.هنوز در تب وتاب است
هنوز از اینکه این دیدار آخر باشد نگران است
بخدا این دل از بهترین خاک زمین است.خاکی که باران عشق
بر آن باریده و وجودش از عشق سرشته شده. آنچنان عشقی که
باید در افسانه ها نشان از آن گرفت
نیم ساعت با معشوق بودن حتی بدون چشیدن جرعه ائی اب و خورد ن هر چیزی
گشتن در جاده های باریک و بیابانی و از عشق گفتن بدون
هیچ حسرتی
من میدانم و به او هم گفتم که هیچ کس به اندازه من نمی تواند او را دوست داشته باشد
و او فقط گفت میدانم
بغض سختی داشت و گفتم که بگوید به امید دیدار و او
گفتتتتتتتتتتتتتتت بهههههههههههه امیددددددددددددد