ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
پشت چشمای تو شهریست
که سر شار از عطر آشنائیست
آسمانش نورانی-آئینه نگار
که در آئینه ها نور خدا نقاشیست
همه آئینه ها رو بخداست
مردمش نورانیست
همه آرزوها
توی اون شهر خدا
تو هزار هزار تا آئینه روحانیست
خدا هم با نور سبز و مهربان
مثه آب تو آئینه ها شهر جاریست
من خدای توی هر دو چشماتو
دوست دارم
همه آرزوها تو ی ائینه ها
مثه آب تا سر مژگان قشنگت جاریست
عشق اما؛ پشت هر آئینه ایی
نا پیدا؛ پی جا از پس این بی جائیست
عشق خدا رو می بینه سلام میده
نور از چشمای تو بیرون میریزه ؛پیا م میده
پشت چشمهای تو شهریست
کوچه ها ش بی دیوار- آئینه نگار
عکس هیچ کسی توی آئینه ها پیدا نیست
همه آئینه ها رو بخداست
مردم کوچه بهم سلام میدن
مهربونی را بهم پیام میدن
هر کسی که کسی رو دوست داره
دم صبح /وقت غروب/تمام شب
توی آئینه اش نگاه میکنه
و درست زمانی که خدا میاد
تا بره پیش بنده هاش
ناگهان به او سلام میده
خدا هم با نور سبز و مهربان
سلام اونو جواب میده
اینه که ارپشت چشمای قشنگت
دریا دریا دل
خورشید خورشید نور
همیشه منو همراش میبره
پشت چشمای تو شهریست
کوچه هاش بی دیوار- آئینه نگار
همه آئینه ها رو بخدا
آسمان نورانی؛بوی محبت ساری
حالتش رویائی؛
همه آرزوها
ازتوی آئینه ها
مثه آب تانوک مژگان بلندت جاری مثه سیل تا نوک مژگان بلندت جاری
عشق اما
پشت هر آئینه ایی نا پیدا درمیان آئینه ها دست دعا
پی جا از پس این شیدائی سوی نوراست پس ازاین شیدائی
همه آئینه ها رو بخدا پیش این آئینه ها ؛جام بلا
مردم شهر چشات نورانی نوشیده با شیدائی
خروشنده و زیبا
مهر؛با نور قشنگش گویا
اشک این ائینه ها
شعر دعا
دل و شیدائی
نوربااشک؛
آرزو با عشق؛
رویا؛ با مهربانی
توی اون شهرچشات در بازی