ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دنیای خاکستر 3
چرا این دم و دستگاه عدالت اینقدر کند و بد موقع خفت
منرا گرفته؟؟؟؟؟
حالا چه کسی این صنار سشاهی حقوق را بگیرد.تا من بیام
از توی زندان به زنم وکالت بدم و اون بره حقوق را بگیره
خودش میشه دو ماه چه کسی به داد زن و بچه من میرسه تو
این دنیای وانفسا؟؟؟؟؟؟؟؟
قاضی کمی جا بجا شد و نگاه کینه توزانه ائی کرد و
گفت بنظر میرسه اگه پنج دقیقه دیگه نگرفته بودندت باز
هم به کلاهبرادی خودت ادامه میدادی!!!!!!!
قاضی ادامه داد آیا کسی را داری که برایت سند بگذارد
و یا خانه داری که سندش را گرو بگذاری من بیست
میلیون تومان برایت قرار صادر کردم .زود باش تلفن
بزن خانمت سند بیاورد.
قاضی منتظر عکس العمل ماند و شنید
آقای قاضی من خانه ندارم مستاجر هستم و قدرت تامین
قرار را هم ندارم.
شاکی در آمد که آثای ثاضی دروغ میگه اون صاحب
خانه است.
قاضی گفت بهتر است شاکی و متشاکی بروید بیرون شاید
به توافق رسیدید
خدایا کدام زندان را انتخاب کنم که اگر روزگاری
خانواده ام خواستند به ملاقاتم بیایند دچار درد سر و هزینه
ریاد نشوند
آقای قاضی من هیچگونه قدرتی برای جلب رضایت شاکی
ندارم .
در اینصورت اوین را میخواهی یا قزل حصار را
اوین را
سرکار ببرش بیرون .
سرباز خسته تر از آن بود که حرفی بزند.او فکر میکرد
چرا هر کس که ناتوان است و او میبیندش بی اختیار یاد
باباش میافته
نه بابای من خلافکار نیست فقط فقیر و ناتوان است
باید شمارا تحویل اجرائیات بدم
بعدش چی میشه
هیچی باید یک ماشین بگیری و پول رفت و برگشت را
حساب کنی
پول برگشت برای چی ؟منکه به اینجا بر نمی گردم