ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
ادامه مطلب
. ولی باز موضوع در این مرحله به
پایان نمی رسد.کشاورز نسبت به آنچه که در اطراف
خود می بیند. و در حیطه قدرت اوست. حس مالکیت
دارد. از جمله موجوداتی که در حیطه قدرت او قرار
دارند .انواع حیوانات و خانواده اوست.(ببخشید من از دید
یک کشاورز به موضوع نگاه کردم. وگرنه شان انسان
والاست) در فرهنگ کشاورزی، اتفاقا با تائیدِ دین، زن
مزرعه مرد است. و مرد هم، بهمان اندازه. که در مورد
مِلکش احساس مالکیت دارد. در مورد زنش هم (بدون
در نظر گرفتن سایر جنبه ها ) همان احساس بلکه
شدیدترش را دارد. و فرزندان ذکور خود را، قیمتی تر
از دختران می داند.طی هزاران سال، کشاورزان بر
اثر تجربه آموخته اند. که باید مواظب تمام مایملک
خود باشند. وگرنه چه بسا، دزدان شبانه و مخصوصا
ده بالادست. از ایشان دزدی خواهند کرد. و این احساس
افراطی مالکیت را، در مورد زن ودختر خود. با تعصب
بیشتری، اعمال می کنند .همان طوری که ،این کشاورز بنده
خدا، در مورد آبش دزد زده، شد. ممکن است. کشاورز
پائین دست هم، بدست همین کشاورز. مورد دزدی قرار
گیرد.این دقیقا همان فکری است. که در فرهنگ کشاورزی
در مورد زن وفرزندهم، صدق می کند .او بهمان میزان که
مواظب چشمان هیز همسایه است. حتی با اشتیاق و ولع
بیشتری، زیر چشمی. قد وبالای زن وفرزند همسایه را
دید می زند.همان طوری که بر اثر تاریکی، یا غفلت از سهم
آب همدیگر می دزدند. از حیثیت و شرف همسایه و
دوست و فامیل هم می دزدند.( عذر می خواهم منظور من
یک موجود زنده در فرهنگ کشاورزی است. و بفرد
و یا عملکرد یک شغل، کاری ندارم) حالا مجسم کنید.
شهر نشینانی که ،در فرهنگ کشاورزی رشد کرده. و تربیت
شده اند. و حالا در شهر و در یک آپارتمان، زندگی می کنند.ادامه دارد