آیا فکر کرده اید که مردم انگلستان(مرگ بر اکبر کوسه) ویا مردم امریکا در حال حاضر چه احساسی دارند؟؟؟؟؟
البته این احساس موضوعیت دارد .مردم ایران در حال حاضر با یک تاریخ پر از شکست.تحقیر.دروغ.فریب
دین دروغی. راویان کذاب.رهبران خونخوار.و عقب افتادگی همه جانبه مواجهند
و مردم این دو کشور هرگز این احساس را تجربه نکرده اند
مردم ایران به هر راهی زده تا شاید موفق شود و در عوض عزا و مصیبت و نوحه نصیبش شده وبه یک آدم حسابی از نظر خودش اطمینان کردو در نتیجه میلیونها نفر را کشته دید و در حال حاضر هم با نمایش محاکمه صدام این ملت بد بخت از جبران خسارت چند هزار میلیاردی خود غافل مانده
جالب اینجاست هم وبلاگر ها و هم روزنامه های ایران از هر طیف همسو و همجهت به این موضوع هیچ توجهی نمی کنند
آقای درخشان که از پرسنل رادیو بی بی سی است و خودش را روزنامه نگار آزاد میداند هم از موضوع خسارت به ایران گذشته و دغدغه آزادی وبلاگها را دارد
خوشبختانه این یه گله جا فرصتی است برای من تا بنویسم انشاالله که خوانده شده و توجه عزیزان ایرانی را جلب نماید
در امریکای جنوبی بعضی از قبایل زندگی میکردند که پرده بکارت دختران مثل ایران برایشان مهم بوده
مرد جوانی از شهر به آن اطراف سفر میکند و از قضا با یک دختر دوست میشود این دوستی ادامه پیدا میکند تا ماموریت آن مرد به پایان نزدیک شده و دیگر در آن حوالی کاری ندارد
در یک جلسه خیلی خصوصی با دختر مرد پرده بکارت دختر را بر میدارد و در مقابل گریه و التماس دختر به او قول عروسی میدهد و روزی را قرار میگذارند
از اینجای داستان را همه بلدند تا اینجا
ادامه ماجرا
در آن قبیله رسم دیگری هم بوده و آن عبارت بوده از کشتن نوعی موش خرما در شب زفاف بعنوان تائید بکارت دختر و تصویب داماد و اطلاع عموم
(بیچاره موش خرما .....)
دوستان و نزدیکان دختر که کم کم از ماجرا مطلع میشوند لابد مثل ایران خودمان شروع میکنند به آن دختر سرکوفت زدن (.....چی شد آقا داماد؟؟؟؟
گل را چید و رفت؟؟؟؟؟شتر در خواب بیند پنبه دانه ......و الا آخر)
اما پاسخ دختر امیدوار و خوش بین به اهالی را بخوانید
نگران نباشید هنوز که موش خرما را سر نبریده ایم؟؟؟؟؟
حالا ادامه تر ماجرا هر چی آقایان حکومتی بیشتر خیانت میکنند و مملکت را به ثمن بخس میفروشند و درد سر میخرند یک سری آدمهای ساده لوح بیشتر به ظهور و این صحبتها ارزش قائل میشوند
اما بدانید هیچ امامی از امامان قبل و حتی خود پیامبر پرستار و له له امت نبودند
حتی روایت است که امام حسین (ع) شب قبل از عاشورا سر خود را پائین گرفتند و بیعت خود را از همراهان بر داشتند
اگر ایشان هم میخواست مثل جمهوری اسلامی عمل کند حتما با یک راهپیمائی بقیه را اجبارا راهی بهشت میفرمودند
و در یکی از ایات هم به وضوح آمده که یا محمد تو فقط بشیر و نذیر هستی بندگان مرا به من واگذار
آقا به خدا به پیر به پیغمبر من بهشت فرضی زورکی شما را نمی خواهم
دوست دارم خودم شخصا با خدا حال کنم نیازی به متخصصین ندارم
خدایا تو کجائی تا شوم من چاکرت چاروقد دوزم کنم شانه سرت
بابا این ملت بدبخت را رها کنید
منظورم این نیست که خدائی نکرده یک لحظه هم که شده از عرش حکومت نزول اجلال بفرمائید نخیر منظورم اینست
شما نام اسلام و خدا را از روی حکومت بدتان بر دارید
و هر روز بنام خودتان تبلیغ کنید و در سر هر چها ر راه
مخالفان خود را اعدام کنید بسوزانید و چپاول کنید اما نه بنام خدا
بنام خودتان بکنید ما تسلیمیم
در سیستم حکومتی غرب بر اساس قانون و فلسفه
خودشان مردم (انسان) محور جهان هستی است
این یک اصل فلسفی است که من به غلط و درست
بودنش کاری ندارم ولی حداقل اینست که میتوان
از حکومت آنها بر این اساس مطالباتی داشت
حال اگر مطالبات خیلی درست و دقیق و حساب
شده باشد در نهایت همین انسان محوری
را نابود میکنند
اما در مملکت خودمان که مثلا خدا محور است در
صورتیکه کسی مطالباتی داشته باشد و خیلی هم
درست بگوید با او چکار میکنند
حالا اگر باز ماندگان آن شخص غربی بخواهند میتوانند
دنباله مطالبات او را بگیرند
در ایران باز ماندگان چه میکنند
آیا در ایران پناهی برای مظلومان نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا بنام خدا حکومت میکنید و در عمل شیطانید
آیا برای شما اولین ها معنا دارد مثلا اولین مسافرت و یا اولین ماشین و یا اولین
دوست دختر و یا اولین عشق؟؟؟؟؟؟؟؟
از اوایل زندگی خصوصی خودم سعی داشتم که اولین ها را زیاد جدی نگیرم چون خیلی بعید است
که یک مورد تازه برای یک جوان بی تجربه بهترین هم باشد لذا همیشه از دست دادنها برایم آسان بود
البته میزان لطمه و صدمه و یا اندازه سود و بهره این روش مانند بقیه موارد مربوط به بشر پیدا نیست
اما اکنون پس از طی دو سوم از عمر احساس میکنم این روش بسیار کریمانه و بزرگوارانه ای میتواند باشد
که انسان به راحتی رها کند حالا ممکن است مورد پول باشد و یا موقعیت شغلی و یا سایر مراتب
اشتباه نشود منظورم این نیست که دستی دستی از هرچه که داریم دست بکشیم و یا بی تفاوت بشویم خیر
منظور اینست اگر در نگهداری هر مورد و موضوعی اندازه ارزش آن مورد و توانائی خودتان سعی کردید و
علیرغم سعی شما بر اساس قانون برتری ان مورد از بین رفت افسوس نخورید
عزیزانی که به رحمت خدا رفته اند و یا میروند دیگر رفته اند
خلاص
میگفتی همیشه/////////فاصله را معنا کن/////////////از جدائی بترس///ونزدیکی را پاس بدار//////
گفتم /فاصله چیست//////////دو دستت را از هم گشودی //به سر انگشتان خود اشاره کردی///
و گفتی از اینجا تا اینجا/بتو گفتم /اما انگشتت به دستت ///دستانت به قلبت/متصلند/////////فاصله معنا نمی شود
گفتی نگاه کن /دستت را از روی سینه ات ///به سینه من اشاره کردی////////و گفتی به این چه میگویند؟
////بتو گفتم /بدان این سینه ها /ریشه در یک جان دارند//فاصله معنا نمی شود
گفتی فاصله /فاصله است///////چه بدانم ///چه ندانم و جدائی نمود فاصله
گفتم آنچه در بینهایت اتفاق می افتد بی نهایت است/////و هیچ فاصله ائی در بینهایت ها قابل تصور نیست
با اشک و لبخند //////نگاهم کردی
و.............