خواننده

از کلیه مشتریان که این وبلاگ را بخوانند و سر کوپن را برای من بفرستند بحکم قرعه گوشه ائی با صفا از دلم را جایزه میدهم ضمنا از خواننده صاحب سبک و گرامی فاطمه خانم که پیامهای کلیشه ائی میفرستد نهایت تشکر را دارم بهتر است مر برای استفاده از این پیامها راهنمائی فرمایند

اشتباه شده

البته میتوانید این اشتباه را تصحیح نکنید اما اجازه بدهید که من گفته باشم

کلمه آزادی

آن چیزی که شما باید دنبال آن باشید نیست.در ادبیات ایران آنچه که معنای ازادی میدهد محتوا هدف دیگری دارد.واز لغوی کلمه آزادی نمی تواند ضمیر وانتهای مضمون مورد نظر مارا برساند

همین اشتباه در انتخاب کلمه تا کنون بسیار گران در آمده و چه بسیار اندیشمندان دلسوز را از بین برده

آنچه که از نظر معنا مورد نظر است 

۱-شما به من نگوئید چه بکنم و چه نکنم در حالیکه خودت و توله سگت و نوکرت بدتر از آن را میکنند

۲-شما لطفا برای بنده در خواست جا در بهشت نفرمائید شخصا بهشتی که شما وعده آن را میدهیدنمی خواهم ارزانی خودتان مگه دین زورکی هم میشود؟

۳-از دست خودت و نیروی انتظامی و انواع ارگانهای و قوه قضائیه و سایر اذناب مذابت در امان بمانم

۴با همان مواد قانونی محاکمه ام کنید که توله سگ فلاحیان رادر رابطه با آن قتل

۵-در همان دادگاه و به همان شکل محاکمه ام کنید که برادر مادر...رفیق دوست را بجرم اختلاس

۶-بسوابق زادگاهم همانقدر اهمیت بدهید که به زادگاه شاهرودی عراقی افغان نسب

۷-به دروغ هایم آنطور حمله کنید که به دروغهای محسن رضائی در مورد شکست خرمشهر

دیگه نمی گم  خفه شدم مگه اعصاب آدم تحمل شمردن چندتا جنایت روزانه از حکومتی را دارد که بنام خدا حکومت میکند

خوب اگه آزادی را اینطور معنا کنیم میتوان گفت کلمه بهتری هم هست و آن رهائی است

رهائی از بند ترس  رهائی از بند طمع   و رهائی از فکر بهبود اوضاع  آنهم توسط این شیاطین

قدرت

هر حکومتی مجری قانون قدرت است

بر عکس باور عمومی قدرت در اختیار حکومت نیست.در بررسی عوامل موثر اگر حکومت را صاحب قدرت بدانیم به نتایجی کاملا معکوس خواهیم رسید

قدرت مانند یک لامپ است که شب روشن است و پشه ها در زیر آن پرواز میکنند حالا تعدادی نزدیک لامپ (احتمال سوختن)و تعدادی پائینتر

قدرت هست چون صاحب قانون و موجب قانون است پس قانون هم ناشی از قدرت است

قدرت ناشی از هیچ یک از عوامل شناخته شده نیست قدرت فقط وجود دارد و باید بهمین صورت هم در بررسی ها در نظر گرفته شود

بیرحمی

روزی روزگاری رحم وانصاف ومروت و مردانگی و هزاران از این ...شعر ها برای ایرانیهای خوش خیال معنا داشت .

از زمانی که انگستان پوریای ولی برامون اختراع کرد یواش یواش این کلمات بی معنی شدند

امروزه نیازی هم به این کلمات احساس نمی شود زیرا هر وقت ایرانی خر شد و از راه دلسوزی حرف کسی را گوش داد  تا دسته به حلقوم رسیده مواجه شد

چه کسی میتواند بگوید چند سال طول میکشد تا ایران بتواند جبران دومیلیون

شهید

بنماید بخدا یا ما کله خر خورده ایم و یا خر کله امان را گاز گرفته

پس از گذشت ۱۴سال از پایان جنگ یک مشت جوان بی هدف بیکار معتاد و ترسو بار آورده ایم که خواب شهادت هم ایشان را بوحشت میاندازد

جالبتر اینجاست که رژیم کم کم طلبکار هم شده و در یک تحلیل میگوید آنجا که کار بعهده نظام بوده امور خوب پیش رفته و هرجا دست مردم بوده خراب کرده اند

حالا رفسنجانی بدنبال یک پیر مرد میگردد تا توی دهن این مردم بزند و مردم تعیین کند

کلاه

جون مادرتان بیائید این وبلاگ را بخوانید

اگه این وبلاگ را بخوانید متوجه خواهید شد که یک کلاه برداری (صرفنظر از جمهوری اسلامی)در کرمانشاه شکل گرفته و از هر عضو ۵۸۰۰تومان میگیرد و همان قصه پنتاگون و رشد خوشه ائی

در یک مملکت عقب مانده حریص که تحت لوای یک مشت انگلیسی اداره شود نمی توان بیشتر از این انتظار داشت