ادامه مطلب
مطالبی که در پیش می اید اتفاقا زیاد مورد ادعای ایرانیان است.
و طبق معمول در این مورد خودرا سرآمد جهان می پندارند
شاید در کمتر جائی با رسیدگی دقیق و عمیق مواجه شده ایم
که آیا ما واقعا معنی ادعای خود را می فهمیم و یا از روی
عادت و تقلید گمان برده ایم که در این مورد خیلی بلد هستیم
در سالهای اخیر هم تبلیغات در مورد ضد این موضوع زیاد
شده و هم همه مردم همدیگر را به عقلانیت و تفکر دعوت میکنند
(البته منهم خواستار تفکر هستم) اما این مورد در کنار تفکر
از ملزومات زندگی یک انسان است. آری من احساسات را
مد نظر دارم . لطفا خود را احساساتی فرض نکنید . کمی به
خودمان و ورفتارمان دقیقا نظری بیندازیم واقعا معنی احساس
را درست درک کرده ایم؟ که اکنون خود را احساساتی بنامیم
بنظر میرسد در هر جائی که ما ضد عقلانیت خود و جامعه
عمل کنیم عادتا میگوئیم بر اثر احساسات عمل کرده ایم در
صورتیکه الزاما کارهای خلاف عقل را نمی توان کار احساسی
نام گذاشت .برای اینکه از اطاله موضوع پرهیز کنم در این
مورد مختصر میگویم کارهائی که خلاف عقل انجام میشود
نوعی بی عقلی و در موارد حاد، دیوانگی است. که دیوانگی
خودش مراتبی از عقلانیت است و ارتباطی به احساسات ندارد
ما میتوانیم از احساسات نادانسته خود، که به اشتباه آنرا پذیرفته ایم
و یا حتی نمی دانیم که احساسات، چیست و به داشتن آن تظاهر میکنیم
باید عبور کنیم . آنچه را ما عقلانی میدانیم در بسیاری از موارد
احساسی است و گاهی هم بلعکس آنچه را احساسی میدانید یک...
ادامه دارد
ادامه مطلب
. مظاهر پیروزی مردم
طی سالیان گذشته بر این غول وحشتناک هر
روز بیشتر نمایان می شودو موضوع بجائی خواهد
رسید که ایشان برای عزلت گزینی در حجره های
قدیمی خود مجبور به خواهش از مردم شوند
ولی دیگر پایان آن دوران اقتدار و ارائه خدمات
شایسته و زهد ورع ایشان گذشته و اگر همین
امروز اسلحه خودرا زمین بگذارند طلوع فردا
را نخواهند دید و این فاجعه است برای ایشان
و مردمی که ایشان را دوست داشتند ولی مردم
قدر شناس ایران هرگز خدمات صادقانه آن
روحانیت بی ادعا را فراموش نخواهند کرد و چهره های
تابان و درخشان خدمتگزاران از این قشر، هم چنان می درخشد
با توجه به موارد بالا و نیاز زمانه لازم است که ملت ایران
از این وضعیت و از این روحانیت عبور کند که خوشبختانه
خود روحانیت در موضوع عبور خودشان پیشرو بوده
و بیشترین دلائل و بهانه ها را برای این عبور فراهم آورده
است.تا از روحانیت و این وضعیت عبور نکنیم محال است
به تمدن وارد شویم. ولی این مطلب به معنای این نیست
که روحانیت الزاما مخالف مدنیت هستند .بلکه نظر اینست
که رفتار و منش روحانیت در چهل سال گذشته به شکلی
بوده که امکان جمع آمدن تمدن و منش روحانیت دیگر
غیر ممکن شده است. شاید اگر ما وارد تمدن شدیم و
روحانیت آینده با درک صحیح از موقعیت تفکر و عمل
کرد اتفاقا نیاز آن جامعه به متخصصین دینی و روحانیت
آن هم بنحوه صحیح بیشتر از امروز خواهد بود.امروزی
که مردم علیرغم نیاز به متخصصین مذهبی عامداً از
ایشان فاصله می گیرند و ناگزیر بسیاری از امکاناتی
که می توانستیم از راه روحانیت درست کار بدست بیاوریم
را از دست می دهیم .ما هم چنان قلباً و روحاً نیازمند
به تعالیم صحیح دینی هستیم واز خدمتگزاران واقعی
در این راه کما فی السابق سپاسگزاریم....
ادامه دارد
دوستها و آشنایان عزیز--اصل و ریشه هویت ایرانی ما در خطر واقعی قرار گرفته--لطفا برای پاسداری از حرمت و شرف ملی خود از کلام شروع بفرمائید ---در سخن مقاومت کنید و از تکرار نامهای مرسوم در ج.ا جدا پرهیز کنید. شب ---چله اتان ----به شادی و پیروزی
ادامه مطلب
اغلب نویسندگان و محققین از
بین ایشان بودند و بطور کلی کلمه (علما)واقعا برازنده
ایشان بود. احکام ایشان بقدری پر نفوذ بود که گاهی
دربار پادشاهان را هم دچار چالش می کرد و مهمترین
آن در زمان ناصرالدین شاه و تحریم تنباکو اتفاق
افتاد و حرم پادشاه بجای طرفداری از شاه تسلیم
حکم صادره دینی شدند.شاهزادگان در زمان تحصیل
تعلیمات مربوط به دین می دیدند. ایشان قسمت مهم و
زیادی از عقاید و باورهای مردم را اشغال کرده
و زندگی بدون حضور ایشان برای مردم ممکن
نبود
.........اما........
جای (اما)اینجاست
اما از زمانی که مدرسه فیضیه توسط آقای حائری
یزدی بنیان گذاری شد که من احتمال می دهم پولش
از محل بازسازی محله مبارک آباد قم که توسط
آلمان ها تامین شده بود می باشد کم کم روحانیت جایگاه
بلند خود را از دست داد. با افزایش تعداد آخوندهای
حرفه ایی و تقریبا عدم کنترل ایشان با یک ساز وکار
مطمئن تقریبا روحانیت از خط واقعی خود جدا شد
و در چهل سال اخیر که حکومت، دینی شده روحانیت
بطور کلی تمام موقعیت های خود را از دست داده
بصورتی که اگر منزل یک روحانی در آپارتمانی
باشد هیچ کس خانه های دیگر آن اپارتمان را نمی خرد
بقدری موقعیت و احترام روحانیت مخدوش شده که
حتی فرزندان ایشان هم برایشان ارزشی قائل نیستند
و روحانیت بقدری قافیه را باخته که در بعضی
موارد فرزند خود را اعدام کرده اند.آیا تصور می کنید
فاصله آن روحانیت و این روحانیت را. قدرت آن چنان
بنیان روحانیت را لرزانده که محال است دیگر
ایشان بتوانند حتی خواب موقعیت قبلی خودرا ببینند
و این یعنی پیروزی قطعی مردم و باورهایشان
مردم در سال 57 با تصور این که آن روحانیت
با روش و مسلک عالی خود به حکومت می رسد
ایشان را یاری کردند ولی به محض دستیابی
به قدرت، ناگهان آن غول بزرگ که سالها در وجود
ایشان لانه گزیده بود. ظاهر شد و روزگار مردم
و ایشان را سرنگون کرد. مظاهر پیروزی مردم...
ادامه دارد
ادامه مطلب
به ایشان سلام کنند و بیشتر افتخار میکردند اگر ایشان
پاسخ سلام را میدادند و در پوست خود نمی گنجیدند اگر
ایشان احوال خود و یا والدین او را می پرسیدند. مردم کودکان
و نوزادان خود را در دستهای ایشان قرار میدادند تا ایشان
در گوش طفل اذان و اقامه بخوانند و تا سالهای زیادی
همیشه تعریف میکردند که فلان عالم در گوش این فرزند
اذان واقامه گفته و خوشبخت پدر ومادری که فرزندانشان
اهل دین وکار و کاسبی میشد انها همه را مدیون همان
اذان واقامه ایشان میدانستند.جوانان بی بند و بار در شهرها
جرئت خرابکاری نداشتند و اگر ایشان به نحوی از دست
جوانی در جائی شکایت میکردند و یا حتی در لفافه به بعضی
از امور اشاره میکردند آن جوان یا باید از آن شهر میرفت
و یا بطور کلی رفتار خودش را عوض میکرد. واگر
در رفتار خود تجدید نظر نمی کردند باید قید زن گرفتن
و ازدواج با دختران آن شهر را بزند.حکم ایشان
در تمام زمینه ها، بُرش داشت و با وجود ایشان مردم با
احساس آرامش بیشتری زندگی میکردند این رسم رایج
بود که اشخاصی که توانائی مادی و معنوی جهت پرورش
فرزندان خود داشتند ابتدا آن فرزند دروس دینی میخواند
ودر کنار آن در سایر رشته ها مثل ریاضی-فلسفه-طب
و...درس میخواند یعنی بنوعی تمام دانشمندان ما در ابتدای
امر یک متخصص دینی بودند وبعد در رشته دوم متخصص
بودند حتی شعرای زیادی در ایران خود متخصص ارزشمند
دینی بودند. بسیاری از تحصیل کرده ها و متخصصین
علوم دینی به کسب وکارهای بازاری اشتغال داشتند
چون نان خوردن از طریق دین ممنوع بود. حتی در بین
وزیران و سیاستمداران برجسته نیز متخصصین علوم
دینی بسیار وجود دارد. اغلب نویسندگان و محققین از
بین ایشان بودند و بطور کلی کلمه (علما)واقعا برازنده....
ادامه دارد