ادامه مطلب
روش دیس اینفورمیشن: این روش داستانهای دروغ و وقایع کوچک را بزرگ
کرده و با انتشار در جامعه و انتصاب آن به دستگاه حکومتی سیاست روسیه
را پیش می بردند از اقدامات دیس اینفورمیشن در ایران شایعه قتل تختی و
آتش زدن سینما رکس آبادان و تصادف آقای کافی بود اقدام دیگری که
روشنفکران خیلی دوست داشتند و اقدام می کردند ((فهم دردناک)) بود
روشنفکران داستانهای قدیمی و جدید را که از درد و سیاهی و فقر و
سرما و مرگ و تجاوز و کشتار و گرانی و ظلم.....می گفتند را یا باز نویسی
می کردند و یا خودشان ابداع می کردند واز این طریق مردم را تحت تاثیر
قرار می دادند و اگرکسی احتمالا با محتوا و یا حتی شکل این حوادث
مخالفت می کرد او را نادان و دل سخت و دشمن بشریت وطرفدار رژیم
و....
خطاب می کردند.این روش در ایران بُرد وحشتناکی پیدا کرده و حتی
امروزهم در جامعه این باور وجود دارد که اگر کسی با انتشار چنین
مسائلی مخالف باشد اورا بهمان صفات متصف می کنند
یکی دیگر از روشهای آنها .تبلیغ درمورد کمک کردن به آسیب دیدگان و
انتقاد از نحوه توزیع کمک ها توسط حکومت.بود در این روش با
مصاحبه با افرادی که از وضعیت و هدف واقعی آنها اطلاع ندارند به
مقصد خود می رسند.به تعداد زیاد از مردم مصاحبه می گیرند و از
بین آنها موارد مورد نظر خود را جدا می کنند و در جامعه منتشر
می کنند روش کثیف و وحشتناک شهید سازی براه انداختن راه پیمائی
و تحریک نیرو های حکومتی با روشهای عجیب، از جمله آنداختن
ترقه های صوتی که در جمعیت وحشت ایجاد می کنند و نیروهای
حکومتی با تصور این که از طرف معترضین تیر اندازی شده و
معترضین که هم ترسیده اند و هم کاملاً در هم ریخته شده انداوضاع را..
ادامه دارد
ادامه مطلب
حتما لازم وواجب است تا ما سریعا احساسات فعلی خودرا
دور بریزیم حتی اگر مجبوریم که مقدار زیادی از گذشته
خود را همراه این ضایعات به فراموشی بسپاریم
با پیروزی انقلاب بلشویکی روسیه، آن دیوانگان هم بفکر
صدور انقلاب خود به جهان افتادند.پس برای ایدئولوژی خود
کتابها و روشهای مختلف تهیه کردند و برای هر کشور
بخصوص کشورهای همسایه از جمله ایران، برنامه های
خاصی تدارک دیدند.یکی از برنامه های آنها نفوذ از طریق
روشنفکران بود. ایران که مدت زیادی نبود که دارای طبقه
روشنفکران شده بود.مشتاقانه بطرف برنامه های روسیه
تمایل پیدا کرد.وتعداد زیادی از روشنفکران ما متمایل به
روشهای شرق شدند.روش شرقی که در بسیاری از کشورها
اوضاع را بهم ریخته و بعد کنترل آن کشوررا در اختیار
روسیه قرار می داد بسیار نافذ بود که من مختصراً بعرض
می رسانم
ادامه مطلب
واز این که چنین احساسی داریم
به خود ببالیم و منت کسانی را که دوست داریم بر سر خود
بپذیریم .دایره دوست داشتن به این جا ختم، نمی شود ما می توانیم
و باید تمام موجودات جهان را دوست بداریم بدون این که چشم داشت
منفعتی از طرف ایشان داشته باشیم .و بیشتر، جهان هستی را دوست
داشته باشیم زیرا به ما فرصت زنده بودن عطا کرده و تمام
نعمت هایش را در اختیار ما گذاشته{توضیح ما: چند خط بالاتر
متذکر شدم که باید دیگران را دوست داشته باشیم پس مهم نیست
که فرد شخصا از بعضی مواهب طبیعت محروم است.مهم اینست
که بشریت بطور عام از نعمت بهره ور است} به خورشید و ستارگان
مهر بورزیم که این چنین نور و مهتاب زیبا و نعمت های آشکار و پنهان
را در اختیار ما قرار داده است .قوانین هستی را پاس بداریم و
دوست دارانه به آن ها بیندیشیم و همیشه نسبت به بهره های این قوانین
با احساسات مثبت و خوب و درک شده بر خورد کنیم و در نهایت
بدانیم و بفهمیم و عشق بورزیم و مدیون باشیم و سپاسگزار از خالق
بزرگی که این همه را آفریده و سخاوتمندانه در اختیار{ما} قرار داده است
بچه هارا دوست داشته باشیم نه بخاطر این که فرزند ما و یا وابسته بما
می باشند. بچه هارا دوست داشته باشیم چون ایشان ادامه زنده بودن ما
هستند و آن ها توانسته اند تا مدت ها ما را دوست داشته باشند بدون
این که دنبال علت این دوست داشتن باشند.آن ها انسان های فردائی هستند
که ممکن است در آن فردا ایشان کاری کنند که تا جهان باقیست
بشریت به آن کار افتخار کند و حضور ما در آن سده با یاد ایشان
جاودانه گردد. مواظب باشیم تا نزد کودکان از حسد و بخل و کینه
و تجاوز و خرافات و دروغ و....خود پرده برنداریم....
ادامه دارد
ادامه مطلب
. فقط شما یک عابر هستید پس از کوچه
نا هموار احساسات خود هر چه که هست عبور کنید.همچنین عبور
از کوچه احساسات به معنای رسیدن به خیابان تفکر نیست.
ما اگر مشتاق و نیازمند رسیدن به تمدن هستیم باید از کل احساسات
فعلی خود عبور کنیم. بدون تاسف و بدون قضاوت و بخصوص بدون
دلسوزی بحال خودمان .برای رسیدن به هدف، عبور از موانع یک
امر طبیعی است.و احساسات موجود ما یک مانع کاملا جدی است
ما با تصمیم واراده سالم از این احساسات بدرد نخور عبور می کنیم
و شروع می کنیم به ورود به احساسات سالم ومورد نیاز که می توانیم
بعنوان هدفِ سلوک خود، بر گزینیم . ما مجددا می آموزیم که
چگونه خود را دوست داشته باشیم و حد این دوست داشتن کجاست
و چرا نباید دوست داشتن ما، موجب لطمه و آزار دیگران باشد
بعد یاد می گیریم که چگونه دیگران را دوست داشته باشیم بدون
این که نا گزیر شویم خود را در این راه قربانی کنیم و یا قربانی
فرض کنیم .مقصد عبور ما، جائیست که در آن جا نهایت احساس
برای دوست داشتن و عشق ورزیدن را می توان بدست آورد
همچنین می توان به رابطه ایی که مارا آزار می دهد و احتمالا
شخصیت مارا خدشه دار خواهد کرد پایان دهیم
ما در سلوک خود می آموزیم که چطور می توان مورد دوست
داشته شدن قرار بگیریم . در مورد بدست آوردن احساسات
سالم ما بجائی خواهیم رسید که قادر خواهیم شد تا تمام انسان ها
را لایق دوست داشتن خود بدانیم و متقابلا سعی کنیم لیاقت
دوست داشته شدن توسط دیگران را هم داشته باشیم.
ادامه دارد
ادامه مطلب
. آنچه را ما عقلانی میدانیم در بسیاری از موارداحساسی است و گاهی هم بلعکس آنچه را احساسی میدانید یک عمل عقلانی است. دوست داشتن گل سرخ و لذت بردن از بهار ودوست داشتن همسر و فرزند تماما یک کار عقلائی است .اما اگر ما این موارد را، بکار بگیریم، احساسات ما تحریک میشود و ما از این اعمال خود، احساس رضایت و شادمانی میکنیم ولی یادمان میرود که نتیجه یک عمل عقلائی ما،عامل این احساس رضایت شده . ویا گاهی در مورد دفاع از حقوق خود اعمالی انجام میدهیم و تصور میکنیم که یک کار عقلائی را انجام داده ایم در حالی که رهبری این گونه اقدامات بوسیله احساسات انجام شده و حس مال دوستی و حس مالکیت ما بوده که انگیزه اعمالی را در ما بوجود آورده .البته خط کشی خیلی دقیق بین احساسات و عقلانیت بسیارمشکل و گاهی غیر ممکن است. نظر من اینست که ما سعی کنیم برای رهائی از فرهنگ کشاورزی و ورود بدنیای تمدن از احساسات خام و گاه اشتباه خود عبور کنیم.احساسات ما در حال حاضر سخت آغشته به پالودگی هایی از قبیل ناسیونالیسم کشاورزی و خرافات و دروغهای مذهبی و دروغهای خانوادگی و ده ها نوع دروغ دیگرو عادات است. پس لازم است با شناخت لازم از احساسات خود از آن عبور کنیم عبور کردن به معنای نادیده گرفتن و یا رفع عیب نیست تصور کنید شما رهگذر یک کوچه در یک روستای کوهستانی نا هموار هستید.معلوم است که نمی توانید با حواس پرتی وسر بهوا از آن کوچه عبور کنید.همچنین درست کردن و رفع عیب یک کوچه روستائی در مسئولیت شما نیست و شما فقط گذارتان جهت عبور به آن کوچه افتاده و شاید تا آخر عمر هرگز مجددا به آن کوچه باز نگردید . فقط شما یک عابر هستید پس از کوچه...
ادامه دارد