بدون شک قدرت شیرین است مخصوصا در سنین بالا.نمونه های زیادی
از شهوت قدرت در سالهای پایانی عمر قابل ارائه است.
نظام حکومتی در جهان از ابتدای تشکیل دولت بر مبنای قدرت بازو ودر
دویست سیصد سال گذشته مبتنی بر قدرت اسلحه بوده که در مجموع
میتوان گفت که قدرت فیزیکی بر کشورها حکومت میکند .در قدرت
فیزیکی مقتضیات فیزیکی هم ضروری و لازم است . در این فرایند
و در طول قدرتمداری حاکمان جلوه ها و شهاب های تفکر هرگز فرصت
خود نمائی و رشد نمی یابند واز بین میروند وآن مقدار از افکار و اندیشه ها
هم که می مانند همان افکار مزدور و هم سو با قدرت فیزیکی هستند لذا پس
از یک مدت که بهر دلیلی قدرت فیزیکی رو به افول میگذارد هیچ اندیشه
و تفکر قوی در جامعه نیست و ناگزیر یک قدرت فیزیکی دیگر با منطق
قدرت برتر در شرایط موجود پا به صحنه میگذارد و داستان تکرار میشود
اما من پیشنهادی دارم برای کل حکومتهای آینده
با توجه به این اندیشه میتوان شرایط اولیه آنرا نیز براحتی فراهم آورد
بنظر من بهترین شیوه حکومت اینست که کانون قدرت در قوه قضائیه قرار
گیرد و قدرت فیزیکی با توان بیشتر از قبل در اختیار قوه مجریه قرار گیرد
و قدرت مقننه نیز با توجه به شرایط زمان قوانین مورد نیاز را تدوین کند
در این شکل از حکومت رئیس قوه قضائیه هیچگونه ارتباط حکومتی با جامعه
ندارد وتنها به شکایات طرفین میرسد یعنی دولت ها اگر از فردی و یا تشکیلاتی
شکایت داشتند طبق قانون به دادگاهها منعکس میکنند و همچنین مردم هم
چنانچه شکایتی از همدیگر و یا دولت داشتند مراتب را به قوه قضائیه منعکس
میکنند و در قوه قضائیه طبق قانون و عرف و سابقه دادرسی به موارد رسیدگی
شده و احکام با توجه به قوانین و حق صادر میشود وجهت اطمینان از ارجاع
پرونده های مکرر حکومتی به یک قاضی و یا شعبه جلوگیری شده و بهتر است
شعبه ها با گرایش موضوعی تشکیل شده و احکام بدوی که با نظر قاضی
صادر میشود در کمیته استیناف تخصصی بررسی و تائید و یا رد شود
البته این یک اندیشه اولیه و خام و طبعا ناکافی است اما میتوان با دقت و بی طرفی
نسبت به قوام این اندیشه اقدام کرد
در ایران امروز و حتی دیروز چیزی کم بنظر میرسد. مدتهاست که
در مورد این کمبود تاریخی اندیشیده ام. امشب شاید پاسخی برای این
سئوال پیدا شده باشد. قبل از اینکه بگویم آن چیز گم شده چیست باید
اقرار کنم تا زمان روشن نشدن پاسخ تنها شبح نا مشخصی از یک جای
خالی را میدیدم.و پاسخی را که ادعا میکنم یافته ام نزدیکترین شکل را
با آن جای خالی دارد و این احتمال را نمی توانم رد کنم که ممکن است
پاسخ دیگری هم با این شکل سئوال وجود داشته باشد .خوشحالم که
میتوان فارغ از مشکلات روز مره و رها از تعلیمات آکادمیکی و صرفا
با تکیه به اندیشه ام پاسخی هر چند ناچیز به این سئوال بدهم
چرا در ایران جای خالی چیزی احساس میشود که اگر وجود داشت احتمالا
وضع ایران از تمامی جهات حداقل بسمت بهبود نشانه میرفت
و اکنون پاسخ سئوال
در ایران جای خالی تفکر بر محور اطاعت و پیروی خالی است
توضیح کوچکی دارم
زمانی که محور تفکر جامعه بر پایه اطاعت و پیروی باشد ممکن است
این پیروی در زمینه های مختلف و فعالیتهای گوناگون بشری باشد
مثلا در نقاشی تعدادی پیرو سبک خاصی باشند و با تمام توان در جهت
اجرای قوانین آن سبک تلاش کنند و تعدادی هم بتوانند پیرو سبک دیگر
نقاشی باشند و به همان شدت در راه اجرای آن سبک تلاش کنند
این مثال در زمینه سیاسی و اجتماعی موضوع به نحو قابل ارائه است
که فرضا تعدادی پیرو فلان حزب و یا منش سیاسی اجتماعی و دینی
باشند و تعدادی پیرو منش و روش دیگری اما هرکدام از پیروان با تکیه
به جنبه های مثبت روش مورد علاقه خود در راه تحقق آمال و آرزوهای
خود بکوشند.
اما محوریت اطاعت و پیروی در تفکر میتواند در جهاتی کاملا متفاوت
با مثالهای فوق هم جلو گر شوند
عصیان؟؟؟؟!!آری عصیان در برابر آنچه که دیگران از آن پیروی میکنند
این عصیان هم تابلو و منش تعدادی خواهد شد که با همان شدت و نیرو از
مقتضیات آن پیروی کنند
این عصیانها در زمینه های هنر و نویسندگی و معماری مولد آثار بزرگ
و پایداری بوده و هستند و در زمینه های سیاسی و اجتماعی هم زاینده
رفرمها و انقلابات و پیشرفتهای انسان در زمینه های گوناگون شده اند
اما چیزی که ناباب و ناشایسته است که متاسفانه در ایران جای بسیاری
از لوازم و مقتضیات را گرفته جدال بر سر انتخاب دیگری است و همه
انگار ماموریت دارند که بجای دیگران چیزی را انتخاب کنند
این روش علاوه بر اینکه حق انتخاب را از شخص دیگر سلب میکند فرصت
بررسی و تصحیح را هم از شخص منتقد و حمله کننده میگیرد
نمی خواهم پیامی داشته باشم اما میگویم که من با عصیان در برابر بسیاری
از موارد و استقامت به سبک خودم توانستم افکار و مغز خودم را از بسیاری
تفکرات مزاحم و آزار دهنده پاک کنم و همچنین توانستم با انتخاب تعداد
معدودی از جلوه ها متناسب با توان خودم نسبت به اطاعت و پیروی از
موازین موضوع انتخابی موفق تر باشم
تازه رسیدگی به امپراطوری عظیم مالی شروع شده است
اینهمه ثروت که حتما از باغهای سحر انگیز رفسنجان حاصل
شده است نیاز به سرپرستی شدید دارد از امروز پیمانکارانی
که زیر سایه بودند باید به سایر منابع قدرت رو بیاورند .یعنی
فعلا بروند ته صف .البته که این نگرانی من نیست که چرا
اینقدر میتوان ثروت اندوخت و یا پیمانکاران وجیره خوران
چه خاکی بسر میکنند من نگران این هستم که چندتا از این
اعجوبه ها هنوز وجوددارند .؟؟؟!!!
از نظر من سلسله این اعجوبه ها تا زمانی که دین فروشی
رواج دارد ادامه خواهد یافت
من پیشنهادی دارم
معمر قذافی هم برود عربستان و در کنار بن علی و شاه عربستان
با انقلابیون عربستان بجنگند این کار چند خاصیت دارد
اولش اینکه در کنف حمایت امریکا قرار میگیرند
دومندش ممکنه حسنی مبارک هم یک جوری بیاد پیششان
با حمله هوایی به مردم کشورهای خودشان انگشت اتهام را
بطرف همدیگر بگیرند و شبها رقص عربی نگاه کنند
چندتا ویزای مجانی برای بقیه شاههای منطقه صادر کنند
سفارش چند تن پسته اعلا رفسنجان به هاشمی بدهند
قیمت نفت را پائین نگه دارند
اینهمه منافع در عربستان وجود دارد اگر سران کشورهای
اسلامی بروند آنجا .نمی دانم چرا کسی این مطالب را به عربی
ترجمه نمی کند تا مورد استفاده قرار گیرد
تفاوت همینجاست زمانیکه بیوگرافی بزرگی مثل هاشمی رفسنجانی
را میگویند این مطالب مشاهده میشود .او منتصب امام خمینی بوده
و ریاست خیلی از جاها را به حق و یا ناحق به او سپرده بودند
در تمام طول فعالیتش هرگز عمل نیکو و خیر خواهانه و مردم
دوستانه به چشم نمی خورد. من قصد باز کردن بیش از حد این
موضوع را ندارم چون در ادامه می خواهم به امثال آقای رفسنجانی
و یا حتی بسیار پائین تر از ایشان اشاره کنم که در بلاد کفر چه
فعالیتهای انسان دوستانهائی داشته اند
انسان تعجب میکند واقعا چرا در دین ما با آنهمه فضائلی که در پیامبر
ما وجود داشته ما میتوانیم تا این حد از مرحله خیر دور بمانیم و متقابلا
انسانهای که هیچ گونه ادعای مهمی در مذهبی بودن و یا معتقد بودن
ندارند تا این حد مهربان و خیرخواه باشند
چون قصد نداشتم که این مقایسه را انجام بدهم لذا به فهالیتهای خیرخواهانه
که در بیو گرافی اشخاص گفته میشد چندان توجهی نداشتم ولی از این
به بعد توجه بیشتری خواهم کرد و مستند میگویم اما مطلبی که مرا وادار
کرد به این مسئله بیندیشم عبارت از مطلب زیر است
خواننده زن معروفی در امریکا میخواند که مادرش عرب است ولی خودش
در کلمبیا بدنیا آمده و بسیار دلبر و زیباست و صدای خوبی هم دارد و بیشتر
ویدئو کلیبهایش را نیمه عریان اجرا کرده البته که این شخص با چنین رفتاری
مورد پسند عرف ما نیست اما همین معروفه در زمان زلزله بم نیم میلیون
دلار یعنی پانصد هزار دلار به زلزله زدگان بم کمک کرده .
واقعا کدامیک از بزرگان حکومت ما از محل ثروت خودشان به همین
شهر زلزله زده کمک کردند .
نتیجه: شخصا شرمنده و متاسفم بابت اینکه چنین اعجوبه هایی را بالای
سر خود تحمل کرده و میکنم