ادامه مطلب
خلاصه انواع خداها در فرهنگ کشاورزی بنام خداوند یکتا پرستیده
می شوند و کسی را پروای او نیست.در فرهنگ کشاورزی همیشه
تقدیرافراد، سر اولین پیچ جاده زندگی است.برنامه داشتن و مطلع بودن
و تفکر به مشکلات،هرگزجائی ندارد.زیرا خدای پشت ابرها مشکلات هر
قشری را به نوعی حل کرده و حل می کند.مشکلات مردم عادی و فقرا---
این نوع مشکلات با مرگ حل می شوند. حالا یا خود فرد دارای مشکل،از
غصه دق می کند. و میمیرد. و یا پدر و مادرش می میرند وارثی به او
می رسد. و مشکلش موقتاحل میشه.مشکلات و بیماری مردم عادی و
فقرامراجعه به دکتر با توکل بخدا و شماره تلفن خدا را لاینقطه
می گیرند. و برایشان فرقی نداره گوشی بوق می زنه یا نه. کسی از
اون طرف گوشی را برداشته یا نه--- اصلا در دست خودشان تلفنی
هست که بشه باهاش شماره خدا را بگیرند- اصلا راه ارتباطی را
درست انتخاب کرده اند یا نه—فقط چون مریضی را خدا...
ادامه دارد
ادامه مطلب
و همین طور می توانید خدای بالاتر از خدایِ وزیر و یا پائین تر از
خدای وزیررا بهش بیندیشید...البته شهرت خداها در بین اقشار
و طبقات جامعه هم، بسیار با یک دیگر متفاوتند...
خدای مظلوم ها، اینست ----
انتقام گیرنده—فلج کننده—فقیر کننده فرزند ظالم کشنده—صادر کننده
مجوز ورود به جهنم
و....
خدای مردم عادی، اینست —
ذلیل کننده---بخشنده گناه غیبت معمولا (این چه خدائیه؟) ناشناس-
خدائی که به هر کس خواسته داده، هرچند لیاقتشو نداشته
خدای دوست رمالان و جادو گران-
خدای تسلیم شونده به انواع سحر و جادو وطلسم—خدای کر—
خدای روز دهم محرم ---
خدای ماه مبارک رمضان
خدای دارای چندین مشاور و معاون و...
خدائی که حکمش در برابر بعضی ها چندان هم حکم
قطعی نیست—
خدای فرستنده قران، برای قسم خوردن و سر قبر مردگان
خواندن—خدای لجباز—خدای اسمان هائی که ما می تونیم
با انگشت جاشو نشان بدهیم—
خدای حکیم(که می بندد دری)
خدای محمد(ص)
خدای خسیس ---
خدای ثروتمندان و حاکمان—
خدائی که حالا میره غیب میشه تا قیامت و تازه معلوم نیست روز
قیامت هم برای رسیدگی به چند هزار میلیارد دزدی ناقابل
و یا چند صد هزار قتل و برافروختن آتش جنگ
و چند ده تا از این نوع جنایات بخودش زحمت بده
و چاپ و تکثیر حوری را ول کنه و بیاد صحرای
محشر و با ابروان گره خورده به این موجودات
گوگوری مگوری خود اخم کنه---
خدا ی رحیم (گشاینده در دیگر)—خدای دانا به نیازهای
جسمی و روحی انسان بخصوص نیازهای دور و بر ناف—
خدای صادر کننده فرمان قتل سرکشان ---خدای دک کننده
مزاحمین آقا زاده ها---
خدای دهنده ژن ها خوب
خلاصه انواع خداها در فرهنگ کشاورزی بنام خداوند یکتا
پرستیده می شوند و کسی را پروای.....
ادامه دارد
اداکه مطلب
لازم به توضیح است منظور من داشتن آمار در باره موارد فوق نیست. بلکه این موضوعاتی است که می تواند مواد اولیه تفکر باشد. و بجای این که الکی به بزرگ ترین خیابان ببالیم. به سایر موارد مربوطه، فقط بیندیشیم. در فرهنگ کشاورزی سرزمین ما، دیگر به ((بزرگ)) و((تر))
و(( ترین)) کشور و قاره و شهر و دیار و حتی کره زمین، بسنده نکرده اند. و بدنبال انتخاب بزرگ ترین ها در آسمانها و بطور کلی جهان هستند.
.در این فرهنگ یک حضرت وجود دارد. که بزرگ ترین – بزرگ ترین هاست---مورد مشورت خدا قرار می گیرد. و ده ها اعمال محیر العقول انجام می دهد. فرهنگ کشاورزی تنها فرهنگی است. که می تواند چنین اعتقاداتی را تحمل کرده و حتی رشد بدهد. من در این جا به
اندازه های آن حضرت کاری ندارم..روی سخن من با پرستندگان ایشان است. که گاهی مراتبی در رابطه با ایشان انجام می شود. که نه در مورد رسول خدا انجام شد. و نه حتی در مورد خداوند عالم انجام می گیرد...در فرهنگ کشاورزی اصولا تفکر انتقادی و سئوال وجود
ندارد. اگر کسی از سردمداران فرهنگ کشاورزی، سئوالی خارج از قواره فهم و درک آن بزرگ بپرسد. بلادرنگ به کفر و زندقه و ارتداد متهم شده .و در پاره ائی از موارد سئوال کننده صرفا بخاطر یک سئوال، جان خود را از دست داده است.داشتن اعتقاد به باورهای جمعی اجباری بوده. و این طور بنظر بزرگان این فرهنگ می رسد. که این باورها و اعتقادات، دیکته اصل خود خدای عالم است. و رد خور ندارد.در فرهنگ کشاورزی ساز و کاری، برای نظارت به عملکرد ها وجود ندارد. و صرفا مشهور بودن به داشتن اعتقادات جمعی، کفایت می کند.هیچ معیار تعریف شده و......بررسی شده و دارای مجوز از طرف اندیشمندان جهان، در فرهنگ کشاورزی مشاهده نمی شود. بزرگان و سردمداران وحاکمان این فرهنگ، به شدت در برابر انتقادات عکس العمل نشان داده و هنوز هم ما شاهد این گونه عکس العملها، هستیم.در فرهنگ کشاورزی خدا از بالا به پائین خدائی می کند.خدائی ی از بالا به پائین به این صورت است که فرضا، خدای آقای وزیر خیلی، خدا تر، از خدای آقای معاون ایشان است. و همین طور می توانید خدای بالاتر از خدایِ وزیر و یا پائین تر از خدای وزیر....
ادامه دارد
ادامه مطلب
درفرهنگ کشاورزی نشانه ها و گزینه هایی وجود
دارد.که با شناسائی آنها شاید بتوانیم .آسانتر، از این
فرهنگ، عبور کنیم. شاید در ابتدا لازم بود که من به
چگونگی عبور و نیاز به این عبور، می گفتم .اما
چون این یک انتخاب است که باید توسط خودِ شخص
صورت پذیرد. من نیازی به شرح، احساس نکردم.
یکی از شاخصه ها که در فرهنگ کشاورزی، زیاد
مورد توجه است کلمه و مفهومِ مربوط به (بزرگ)
است و در بیشتر موارد هم کلمه بزرگ با(تر- و- ترین)
همراه شده است. مثال می زنم، شایع است که خیابان
ولیعصر، بزرگ ترین خیابان خاور میانه است. این
معنا خیلی خوشایندِ مردم است. و گاه و بیگاه از ان ها
می شنویم . بدون این که به مسائل زیر حتی
لحظه ایی بیندیشیم
در خیابان ولیعصر چند موزه وجود دارد؟
======چندگالری هنر
======چند سینما
======چند تئاتر
=====چندپارک
======چند مدرسه عالی
======چند دانشکده
=======چند میدان
=======چند مجسمه
=====چند مسجد
=====چند بیمارستان
لازم به توضیح است منظور من داشتن آمار در باره
ادامه دارد
ما مثل ماهیانی در آب هستیم که قدرتِ اشراف بر
محیط زندگی خود، نداریم .تقصیری هم متوجه کسی
نیست.از روزی که بدنیا آمدیم. شاهد این وضعیت
بوده ایم . معمولا سخنانِ از بند رستگان و مهاجران
از ایران را ،شنیده ایم .بیشتر َسرَسری و غالبا با
حسرت، لذا نتوانستیم به عمق مطلب و ماهیت موضوع
آن چنان که باید ،پی ببریم .
شخصا پای من بخارج از کشور، نرسیده و آنچه که
در ادامه مطلب می اید. حاصل شنیده ها و مطالعه و
مشاهده مطالب در تلویزیون و اخیراً ،اینترنت است
من به مشخصات یک جامعه متمدن، چندان اشرافی
ندارم .و در بسیاری موارد هم، از فرهنگ کشاورزی
سر در نمی اورم. و ترس از این دارم. که اگر در
باره فرهنگ کشاورزی، مطالب را بسط دهم از
هدف اصلی دور خواهم شد. لذا در بیشترِ موارد
در بیان مشخصات فرهنگ کشاورزی ،کوتاهی و
کمی ی مطالب را می پسندم و عرض خواهم کرد
و درهمه موا رد هم ،امید زیادی دارم تا خوانندگان
محترم، در صورت مشاهده اشتباهی، لطف کرده و
مرا، راهنمائی کنند . من می دانم که ایستائی فرهنگِ
کشاورزی، مدیون پشتیبانی های زیاد از جمله پشتیبانی
مذهب، است. و از طرفی هم، یک تنه و یکساله هم
نمی توان از تنگناهای فرهنگِ کشاورزی ،عبور
کرده و به تمدن، رسید.واضح است که شخصا چنین
توان و ادعائی هم، ندارم .اما آرزومندم با الطاف
بی دریغ شما، بتوانم شعله کوچک این چراغ را در
برابر هجوم شب پرستان، محافظت کنم .از هر انتقادی
استقبال ،می کنم و می دانم. که هر انتقادی مرا به راهی
درست و سخت راهنما، خواهد بود. از مخالفین این
مطالب هم ،تقاضا دارم. اول مرا، راهنمائی کنند. و در
مرحله بعد، مقالات خود در باره رد کردن نوشته ها
را، یا در وبلاگ خود، منتشر کنند. و یا با حفظ موازین
اخلاقی و ادب، آنرا برای من بفرستند. تا عینا در این
وبلاگ، با نام خودشان، منتشر شود. اگر مقالات ارسالی
تحقیقی و مستدل و مودبانه و با آدرس باشد. حتم
بدانید. از انتشار آن، خوشحال هم، خواهم شد. من چندان
به آزادی ی تعریف نشده ، معتقد نیستم و تقریبا تعریف
آزادی غربی را هم، قبول ندارم .من بیشتر به یک
قرار داد اجتماعی، علاقه مندم. و سعی خواهم کرد
با دوستانی که به این قرارداد، و یا هرنوع قراردادی
که پیشنهاد می کنند . پای بند باشند. مطمئن باشند. که
همراهان خوبی برای همدیگر، خواهیم بود حتی با
نظرات کاملا مخالف.
این یک مقدمه طولانی شد.امید همراهی دارم