ادامه مطلب
. ولی باز موضوع در این مرحله به
پایان نمی رسد.کشاورز نسبت به آنچه که در اطراف
خود می بیند. و در حیطه قدرت اوست. حس مالکیت
دارد. از جمله موجوداتی که در حیطه قدرت او قرار
دارند .انواع حیوانات و خانواده اوست.(ببخشید من از دید
یک کشاورز به موضوع نگاه کردم. وگرنه شان انسان
والاست) در فرهنگ کشاورزی، اتفاقا با تائیدِ دین، زن
مزرعه مرد است. و مرد هم، بهمان اندازه. که در مورد
مِلکش احساس مالکیت دارد. در مورد زنش هم (بدون
در نظر گرفتن سایر جنبه ها ) همان احساس بلکه
شدیدترش را دارد. و فرزندان ذکور خود را، قیمتی تر
از دختران می داند.طی هزاران سال، کشاورزان بر
اثر تجربه آموخته اند. که باید مواظب تمام مایملک
خود باشند. وگرنه چه بسا، دزدان شبانه و مخصوصا
ده بالادست. از ایشان دزدی خواهند کرد. و این احساس
افراطی مالکیت را، در مورد زن ودختر خود. با تعصب
بیشتری، اعمال می کنند .همان طوری که ،این کشاورز بنده
خدا، در مورد آبش دزد زده، شد. ممکن است. کشاورز
پائین دست هم، بدست همین کشاورز. مورد دزدی قرار
گیرد.این دقیقا همان فکری است. که در فرهنگ کشاورزی
در مورد زن وفرزندهم، صدق می کند .او بهمان میزان که
مواظب چشمان هیز همسایه است. حتی با اشتیاق و ولع
بیشتری، زیر چشمی. قد وبالای زن وفرزند همسایه را
دید می زند.همان طوری که بر اثر تاریکی، یا غفلت از سهم
آب همدیگر می دزدند. از حیثیت و شرف همسایه و
دوست و فامیل هم می دزدند.( عذر می خواهم منظور من
یک موجود زنده در فرهنگ کشاورزی است. و بفرد
و یا عملکرد یک شغل، کاری ندارم) حالا مجسم کنید.
شهر نشینانی که ،در فرهنگ کشاورزی رشد کرده. و تربیت
شده اند. و حالا در شهر و در یک آپارتمان، زندگی می کنند.ادامه دارد
ادامه مطلب
در قوانین و رسوم کشاورزان، آب و زمین تابع قراردادها
و مالکیت افراد است.در هر روستا از حدود55 سال پیش
هر کشاورز، مالک قسمتی از زمین های قابل کشت روستا.
و سهمی از آب چشمه یا قنات و یا چاه است. که در هر جا
این سهمیه آب، با نامهای مصطلح محل خوانده میشوند.
مرز بین زمینها، زیاد هم مشخص نیست. و اگر پرچین
نداشته باشند. با برآمدگی خاکی و یا حاشیه کَرت. از زمین
همسایه جدا شده است.در فرهنگ کشاورزی، مالکیت یک
امتیاز و یک عامل مهم و حیاتی است. گاهی
در زمان آبیاری، یک مزرعه. قبل از این که آب بمقصد
برسد. کشاورز بالا دست، راه آب را کج و بطرف مزرعه
خود، منحرف می کند.
و تا زمانی که صاحب اصلی آب ،متوجه شده و بطرف
بالای رود بدود. دزد، چند کَرت زمین خود را آب داده
است.چه بسیار بخاطر همین دزدیهای شبانه آب، کار
به قتل و کشتار رسیده است.
در فرهنگ کشاورزی، مسئله مالکیت بسیار اهمیت دارد.
ولی این احساس مالکیت. به آب و زمین و چراگاه و مرتع
ختم نمی شود. احساس مالکیت به تمام ابزار و ادوات
کشاورزی. و حتی احساس مالکیت. به تاجر طرف معامله
اشان هم، وجود دارد. ولی باز موضوع در این مرحله به
ادامه دارد
ادامه مطلب
.به توضیح زیر عنایت بفرمائید
زمین ،،،، زمین است. و هیچ جایگزینی ندارد. و
هر آدمی می داند. که زمین چقدر عزیز و ارزشمند
و محترم است. و دارنده زمین صاحب امتیازهای
حتمی و بی شماری هست.
آب،،آب است و مایع حیات. و رشد گیاهان و بدست
آوردن خوراک برای خودمان. و جامعه بدون آب
میسر نیست. و مالک هم، که مالک است. و وجودش
نیازی به استدلال ندارد...بقیه امور جهان را یا
نمی فهمند. و یا چون نمی فهمند. رد می کنند.این کل
منطق جاری در فرهنگ کشاورزی است. وبرای
ترس از خشکسالی. و کم شدن محصول هم، اونطرف
ابرها، یکی نشسته، گوش بفرمان ما. که ما بعضی
وقتا بیادش می افتیم ...ولی مطمئن هستیم. که او
هست.هر چند زیاد از حرفاش سر در نمی اریم.
ولی هست. هر کس هم از این بیشتر از ما بخواد
سرشو می ذاریم. لب باغچه، مثل بز می کشیمش.
اصلا مگه خدا می تونه به حرفای ما گوش نده؟
ما واسه چی یه ماهه ماه رمضون و دوماهه
محرم و صفر کلی پول و جنس به نمایندگانش
می دیم.تازه هر دو سه سالی، یک بار به مشهد
برای پا بوس هم می ریم. دیگه خدا چی از ما
می خواد.
مخلص کلام. تا گرفتار فرهنگ کشاورزی
هستیم. باید تمام گفته های بالا را بشنویم---
ببینیم—لمس کنیم---حس کنیم---دق کنیم
و دم بر نیاوریم
ادامه دارد
ادامه مطلب
خوانند ه عزیز.مدیونی اگه فکر کنی، من وضعیت
ایران را تشریح کردم. نخیر. این طور نیست. من
در حال تجزیه و تحلیلِ فرهنگ کشاورزی هستم.
حالا این فرهنگ کشاورزی، در هر جهنم دره ائی
که باشد. اوضاع همین است. که عرض کردم...باور
بفرمائید. حتی در امریکا ،مردمی با همین فرهنگ
کشاورزی زندگی می کنند. و مشاهده شده که حتی
رئیس جمهور ایالات متحده هم شده اند.یکی از
طرفداران فرهنگ کشاورزی که در امریکا رئیس
جمهور شد. بوش پسر بود.زمانی که تاریخ مربوط
به او را بخوانیم. متوجه می شویم. که فرهنگ کشاورزی
توانسته خودش را حتی در محیط اجتماعی جامعه
پست مدرن امریکا ،زنده نگهدارد..
در جامعه کشاورزی، هرگز دین بر اساس نیاز
واقعی جامعه، رفتار نمی کند.بلکه به زور سردمداران،
این جامعه است. که مجبور می شود. بر اساس پاره ای
از فراز های انتخابی خود، زندگی کند.ادامه این رویه یعنی
شکل گیری جامعه بر اساس دین، تنها در فرهنگ
کشاورزی معنا می شود.جالب توجه این که سردمداران
مذهبی، علاوه بر حفظ تعصب مذهبی خود. و کامل
و دانا دانستن خود، هرگز در صدد تصحیح و بروز
آوری اوامر و نواهی دین و مذهب، بر نمی ایند.
ایشان براحتی هر پدیده ائی را جزو منکرات
محسوب کرده. و تا می توانند . در برابر تغییر و حرکت
طبیعی جامعه، ایستادگی می کنند.این ایستادگی مدیون
و مرهون فرهنگ کشاورزی است. که در این فرهنگ
دارای اصولی، تغییر نا پذیر هستند.به توضیح زیر
ادامه دارد
ادامه مطلب
فقط چون مریضی را خدا
داده .و این بنده خدا اصلا هیچ نقشی در بیماری
خودش نداشته، پس با تلفن ویا بی تلفن---از راه
صحیح و یا راه نادرست---با سابقه خوب ارتباطی
با خدا و یا سابقه بد ارتباطی---اصلا بدون توجه
به بود و نبود خدا، این مریض شفا می خواد. حالا
اگه خدا جواب نداد. و تماس مستقیم کار ساز
نبود. ماشاالله این همه معاون ومشاور و خطوط
ارتباطی وجود دارد.پس مریض از ترس بیماری
خودش. و البته بدون توجه به موازین علمی و
قانون هستی، بالاخره دست بدامن یکی میشه. تا
نا امید از این دنیا نره..
مشکلات و بیماریهای ثروتمندان و حاکمان:
رزرو فوری پرواز به اروپا .و ارسال فوری
سوابق بیماری به بهترین بیمارستان. و خرج
از جیب مردم، تا شکست کامل بیماری...اگر
احیانا بخاطر کهولت سن، درمانها مفید واقع
نشدند.با شدت بیشتری از بیت المال خرج
می کنند. تا چند روز. و یاحتی چند ساعت دیرتر
به دیدار معبود خود، بشتابند.
مردم عادی مشکلات اجتماعی و حقوقی و
امثالهم را غلط می کنند. داشته باشند.
ثروتمندان و حاکمان، با برون سپاری،
بیشتر مشکلات خود را حل می کنند.بعضی وقتا
هم رفقائی دارند. برای این که توپ مشکلات
خود را در زمین انها بیندازند.
خوانند ه عزیز.مدیونی اگه فکر کنی، من وضعیت
ایران را تشریح کردم. نخیر. این طور نیست. من...ادامه دارد