Archives    آرشیو

Archives آرشیو

This blog is the archive of my old blog - I am recently publishing articles in English translation
Archives    آرشیو

Archives آرشیو

This blog is the archive of my old blog - I am recently publishing articles in English translation

شناخت خدا


یکی از سایتهای آنچنانی سئوالی را مطرح  کرده در مورد خدا شناسی و شناخت خداوند

 

این سئوال یک سئوال کاملا انحرافی و ضد ارزشی است  زیرا آنچه که انسان میتواند بشناسد همانا  تحت تسلط او قرار گرفته و طبعا پائینتر از انسان خواهد بود

شناخت خداوند امکان ندارد و آنچه که انسان تصور میکند که بنام خدا شناخته همان تخیل و تصور درونی اوست  که اگر آن را بجای خدا اشتباه بگیرد اسیر کفر شده است

انسان فقط قادر است اگر سعادت داشته باشد فقط و فقط مراتب بندگی خود را حدودا بشناسد

فیلم خاک


برای چندمین مرتبه فیلم خاک را دیدم ناگهان مطلبی برایم روشن شد

قهرمانان و یا ضد قهرمانان فیلمهای قبلی همگی واقعی و خون دار

بودند واز اینکه سرنوشت ایشان اینطور شده انسان افسوس میخورد

و از طرفی هم خوشحال میشد که مثل آنها نیست

اما قهرمانان و ضد قهرمانان جمبولی اصلا جاندار و واقعی نیستند

و علاوه براینکه هیچ همانندی و یا مخالفتی ایجاد نمی کنند بیشتر

شبیه کاریکاتورهای بد نقاشی شده ائی هستند که فعلا برای خالی نبودن

عریضه عرضه شده اند

 

مثلا پسره بعد از چند سال از اسارت بر میگردد و در آستانه درمادرش

مثل ماده گاوی به او نگاه میکند و بعدش یه تپه ریش که داره از

خوبیهای ننه و بابای یکی دیگه حرف میزنه

یا چله تابستان طرف توی اطاق با مانتو روسری از رختخواب

میاید بیرون

آدم بداشونم که نگو ونپرس

فیلمهای جشنواره ائی هم که مصیبت نامه است

ناهنجاری حسین درخشان


آقای حسین درخشان در وبلاگ هودر مطالبی راجع به همجنسگرائی

و...نوشته

ایشان باید بداند که این عمل در اسلام نهی شده و مجازات اعدام دارد

هر چند من فرد زیاد مذهبی نیستم و در ادبیات ما هم کم نیستند

شاعران و نویسندگان اهل حال(کتاب حبیب السیر-نوشته خواند میر)

اما همیشه این اعمال شنیع بوده و فاعلین آنهم قدر و منزلتی در

جامعه و حتی خانواده خود نداشته اند

علاوه بر منع اخلاقی داستان قوم لوط در قرآن مستقیما به عاقبت

این عمل اشاره دارد

پس آقای درخشان شما نمی توانید و نباید هم بتوانید که به نص

 صریح قران و فرهنگ اجتماعی ما به صرف مخالفت سیاسی

اهانت کنید

شاید شما هم علاوه بر بی بی سی از اینها هم حقوق میگیرید

تا چهره مخالفان واقعی و با فرهنگ را خدشه دار کنید

چگونه متوجه نیستید اگر ملت ایران شما ها را مخالف نظام

بداند فقط یک گزینه برایش باقی میماند و آنهم نگهداری رژیمی

که تا حدود زیادی مجری دستورات دین و قرآن است

البته آن مقداری که نظام ظلم میکندبیشتر است

اما شماها هم ضد دین و اخلاق هستید و هم معلوم نیست فردا

ظالمتر از مدعیان دینداری نشوید

سفر


احساس  سفر ربطی به زمانه ندارد  همیشه  موضوع ترک یک جا با امید رسیدن بجای دیگر مطرح است و این احساسات بعضا متضاد با دل آدم یک کارهائی میکند.

در موقع شروع سفر ناگهان متوجه میشویم که چقدر کار ضروری داریم که باید انجام میدادیم و اگر بسرعت  کار را تمام نکنیم در سفر با نارسائی و کمبود مواجه خواهیم بود

سفر چشم انداز واقعی آینده ورفتن بجائی که ادامه زندگی در آنجا بشکل دیگری خواهد بود و حوادث و اتفاقات بشکل دیگری رخ  خواهند داد است

سفر سرزمینی اینهمه داستان دارد  اما سفر جان مطلب دیگری است که علاوه بر موارد فوق مسائل دیگری را هم باید مد نظر قرار داد

حالا واقعا کدامیک از ما آمادگی یک سفر کامل را دارد

 

الهه بارانها


ای الهه باران ساز

ای فرستنده ابرهای بارانی

آنک در سمت گمنامی صحرائیست

خشک لب تشنه؛ سوزان و غریب

نه آنچنانکه صحراهای زمین

اکنون از تو میخواهم که ابرهائی

بفرستی شگرف و توده در توده

سفید و خروشان.

ابرهائی بارانی که کوه کوه بر بالای

آن ایرهای سفید دیگری می جوشد

ای الهه باران ساز

من از صحرائی میایم که خشک است

لبها ؛چشمها؛پاهاو دستها خشکیده اند

در زیر تف گرمای صحرا

صخره ها و دشتها و هر آنچه میتواند باشد

سوخته ؛ اما در ژرفهای سینه ام

دلی سودائی میطپد

دلی که ترا می شناسد ای الهه

به ابرهای اقیانوس و ستیغ کوهها

کوههای عشق و ایثار فرمان ده

که بر کویر وجودم انچنان ببارند

تا خاطرات هر گردی

تا ستم هر ماده بوزینه ائی

تا جور هر کفتار دوستی را

تا خشکیده غنچه های آرزومندی را

و تا لاشه های مبارزان امید را

یکجا در سینه ام بشوید

با سیلی عظیم

به .......

راستی بکجا میتوانم برد انبوه

زباله های انسانی را

تعفنی که قلب و روح و وجود صحرائیم

را تب آلوده .

الهه باران ساز تو پنهانی به ابر بگو

بر من ببارند؛ببارند؛ببارند

تا بغض گلویم

تا چشمه اشکم

تا خون دلم

جریان یابد

ای الهه باران ساز

لبهای فرو ریخته از تف صحرا را بنگر

پیام دل را گفت و ریخت

آنک آن صحرا!!!!!!!!